باسلام و خسته نباشید داستان بنده از شش ماه قبل شروع شد من ادمی بودم بسیار شاد و خوشخواب که حتی ظهرها از سر کار که برمیگشتم حداقل ۲ ساعت میخوابیدم ودر عین حال شبهاهم به راحتی تا صبح خواب راحت داشتم اما یدفعه مشکل از دست دادن کارم واسم پیش اومد که تقریبا دوماه رو تو استرس از دست دادن کار گذروندم بازهم در این حالت هم خوابم میبرد اما با استرس از خواب پامیشدم.....بعد از دوماه مشکلات گوارشیه بنده شروع شد که روزای اول بیخیال این مشکلات بودم و با خودم میگفتم خوب میشه ولی روز بروز بیشتر شد که به دکتر مراجعه کردم که دارو دادن اما بهبود نیافتم همش درگیر فکر بیماریم بودم و در این مدت من تو در اینترنت دنبال مشکلم بودم که نشانه های بیماریمو سرطان معده پیدا کردم وقتی مطالب سایتها رو میخوندم بدنم از ترس و اظطراب ناشی از سرطان داغ میشد دیگه ظهرها خواب خوبی نداشتم فقط شبها خوابم میبرد که اونم یهو با یه حالت استرسی از خواب میپریدم و تا دو ساعت خوابم نمیبرد تصمیم گرفتم به دکتر اعصاب مراجعه کنم که دکترم بهم اسنترا و الپرازولام و یه داروی دیگه که الان خاطرم نیست تجویز کرد که فقط تونستم دوروز داروهاشو مصرف کنم چون بشدت حالمو بد کرد حالت تهوع با منگی شدید مخصوصا اسنترا به هرحال داروهای اعصابمو قطع کردم دوباره گفتم میرم دکتر دیگه میگم اندوسکوپیم کنه شاید خیالم راحت شه و رفتمو اندوسکوپی رو با زجری فراوان انجام دادم و خوشبختانه فقط ورم معده داشتم دارو دادن و بنده در این مدت به مسافرت رفتم و داروهامو مصرف کردم که بهتر شدم اما روزی که از مسافرت برگشتم و شب خوابیدم دوباره صبح با حالت استرس شدید از خواب پاشدم و دوباره همون استرسهای قبلیم اما بی علت سراغم اومد دوباره خواب ظهرم بد شد و شبها با استرس به رختخواب میرفتم چند روز گذشت و بنده حس میکردم تنگی نفس گرفتم یعنی نفسم ب زور داخل ریم میره بازهم رفتم تو اینترنت لعنتی و بازهم بیماریهای لاعلاج و مرگ رو مشاهده کردم دیگه موقع خواب همش به تنفسم فکر میکردم و خوابم نمیبرد تو این زمان بود که دیگه کلا علاوه بر خواب ظهرم خواب شبم رو هم از دست دادم یعنی با این که خوابم میومد اصلا خوابم نمیبرد و فقط چشام بسته بود خلاصه تصمیمم گرفتم دکتر ریه برم که دکتر واسم تست تننفس و عکس ریه داد که تو تست تنفس کم اوردم ولی عکس ریم خوب بود که با خودم گفتم اخیش راحت شدم ریم هم که سالمه اما دیگه خبری از خواب راحت واسم نیست با اینکه از نظر سلامتی از خودم مطمئن شدم بازهم اظطرابو تو خودم حس میکنم شبها باید قرص الپرازولامو بخورم تا خوابم ببره اونم بزور الان سه هفته هست بیخوابم دیگه میشینم شبها وقتی خوابم نمیاد گریه کردن و صبح با حالتی کسل سر کار میرم اشتهامو از دست دادم صبح ها اصلا میل به چیزی ندارم و حالت تهوع دارم وزنم ۶ کیلو کم شده حتی به خاطر کاهش وزنم استرس گرفتم چون تو اینترنت خوندم کاهش وزن از علائم سرطانه و باید به دکتر مراجعه کنید و دیگه اینکه به خاطر بیخوابیم عصبی شدم هم به رختخواب میرم فکر و ترس از خواب بدنمو میگیره و تیک عصبی میگیرم از خواب دارم میمیرم ولی نمیتونم بخوابم که میرم قرص میخورم و میخوابم اونم شاید دو تا سه ساعت خواب بازم گاهی حس میکنم نفس به سختی میره داخل و با عذاب نفس میکشم میدونم همش اعصابه ولی چکار کنم نمیخوام از الان مثل ادمای پیر دارو مصرف کنم منی که اینقدر شاد بودم تو جمع همرو میخندوندم شدم یه ادم افسرده و خسته مظطرب دیگه با کوچکترین اشکال در بدنم سرطانو میبینم و اظطراب تمام بدنمو فرا میگیره به خدا خسته شدم از فکر و خیال فقط تو خواب راحت بودم که اونم از دست دادم بخدا هیچی از بیخوابی بدتر نیست خواهشن هر کی میتونه کمکم کنه اقای دکتر اگه راه حلی دارید بفرمایید زندگیم داره نابود میشه خانم هم داره افسرده میشه از دستم تمام خانوادم ناراحتن کمکم کنید ببخشید اگه طولانی شد و سرتونو به درد اوردم.
شرح موضوع