شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

دوست دارم هیکل و پوشش مردونه داشته باشم!!!

  1. سلام

    می خوام در مورد مشکلی حرف بزنم که اولین باره به طور جدی مطرحش می کنم چون جرات گفتن چیزاهایی که دوست داشتم و می خواستم رو نداشتم...
    می خوام از اول براتون تعریف کنم، از جایی که تو زندگیم فهمیدم مرد چیه زن چیه، از همون موقع دوست داشتم با پسرا باشم، راه برم حرف بزنم ، بدم میومد از دوستا همکلاسی هام با اون احساسات غلیظ دخترانشون با اون النگو هندی هاشون، هر چی بزرگتر می شدم این میل تو من قوی تر می شد ،همیشه سعی کردم ساده ترن لباس ممکن که زنونه نباشه تنم کنم تا کمتر اذیت بشم آ خه بدم مبیاد از این لباس ها، وقتی می گم بدم میاد یعنی در حد مرگ نفرت دارم از تصور خودم تو لباس های زنونه تو این بدلیجات و جواهری که استفاده می کنن، احساس می کنم یه دلقک می شم وسط یه سیرک!!!  تا اینکه وقتی رفتم دبیرستان رفتم فوتسال اونجا بچه هایی بودن که خیلی شبیه من بودن رفتار های مردانه داشتن لوس نبودن رفتار های زننده زنونه (البته از نظر من) عاشق اونجا شده بودم از خودم بودن حالا که نمی تونستم با پسرا باشم می تونستم با شبیه اون ها باشم، فهمیدم اینا سینه هاشونو می بندن خوشحال شدم چون فهمیدم  یه راهی برای من هم وجود داره اون موقع ها زیاد جرات نمی کردم اما کم کم رفتم واسه خودم باند کشی خریدم و هر وقت باشگاه می رفتم می بستمش به خودم انقد احساس غرور بهم دست می داد حتی وقتی مربی هام به حالت تمسخر می گفتن بابا تو که صاف صافی، خوشحال می شدم که صاف صاف باشم آخه همیشه دوست داشتم سینه هام شبیه مردا باشه ....
    اون سال ها منظورم 15-16 سالگیه می شستم واسه روزی که به سنی برسم که باید ازدواج کنم گریه می کردم از اینکه من باید واسه یه مرد یه زن باشم...!
    هر از چندگاهی منظورم وقتی که تعامل های اجتماعیم زیادمی شه، انگاری که خاکستر رو زغال رو فوت کرده باشی می سوزم اصلا دست خودم نیست خدا نکنه یکی رو ببینم که مثه همونی باشه که من همیشه دوست داشتم باشم انگار می خوام منفجر شم!
    مثلا همیشه دوست داشتم پیش مردا بشینم حرفاشونو می فهمیدم اما هر چی بزرگتر شدم بیشتر مجبور شدم زن ها رو تحمل کنم!!! منظورم نشستن پیششون شنیدن به حرفاشونه ، برا خودشون جذابه اما من اکثرا نمی فهمم چرا این جورین اینا!!!
    چند بار سعی کردم به خواهرم بگم اما همش می گه فکر می کنی ، بزرگ کردی واسه خودت! حتی پیش مشاور هم رفتم اما مشاور با هام دهن به دهن می رفت  و همش می خواست انکار کنه من هم دیگه نرفتم!
    الان هم نمی دونم چی کار کنم...! نمی دونم چیم ! من مثه دختر ها ضعیفم ، خیلی از نشونه های دخترونه دارم  شده به مردها از اون دید هم نگاه کنم  اما این چیز ها رو تو وجودم دارم!  بارهاخواستم این ها رو تو وجودم دفن کنم اما باز می بینم بدتر از قبل بیرون می زنه نمی دونم تو این سن چی کار می تونم بکنم
    راستش اینم هست: من خواب جنسی زیاد نمی بینم اما یه 2-3 باری که دیدم با یه زن بودم یعنی جسم خودم زنونه بود طرفم هم یه زن بود! صبح وقتی بیدار می شدم وحشت داشتم فکر کنم، می ترسیدم نکنه من یه منحرف باشم ، نکنه...!
    می دونید خسته شدم جدا از همه این ها اگه بدونید چقدر احساس گناه می کنم!!! نمی دونم دلیل میل شدیدم به داشتن هیکل مردونه و پوشیدن لباس های اونا برای چیه...! گاهی انقد دیوونه می شم که دلم می خواد چنگ بزنمو سینه هامو از جا بکنم
    البته بگم من مشکلی با پوشش بقیه خانوم ها ندارم یعنی اینجوری نیست که بگم همه باید مردونه بپوشن ، اما هر وقت فکر می کنم یعنی یه روز هم من باید این جوری باشم ، تنم می لرزه... و نفرت همه وجودمو می گیره
    ادعای بزرگیه می ترسم حتی بهش فکر کنم می ترسم نکنه راست باشه، هر از چند گاهی میام تو اینترنت و راجع به دوجنسی می خونم و بعد می گم دیدی نه تو نیستی تو این جوری نیستی و باز دوباره...دلم می خواست درددل کنم ... می دونم رفتارهام طبیعی نیست، چه درست باشه چه غلط باید همین جوری زندگی کنم!!! آخه خجالت می کشم از این خواسته ها...هیچ ایده ای هم ندارم چرا اینجوریم... تو این 2-3 سال گذشته خیلی سعی کردم خودم رو طبیعی کنم زن بودن رو دوست داشته باشم اما بازم ازم می زنه بیرون دیشب تا صبح در حال گریه کردن بودم... آخه دلم می خواست همون لحظه یه تیشرت پسرونه تنم کنم!!!
    امیدوارم بتونم از راهنماییتون استفاده کنم...
    مرسی
     
  2. سلام دوست عزیز اینطور که من از حرفهات متوجه شدم دوست نداری دوجنسه باشی دوست نداری مرد باشی فقط دوست داری ظاهری غیر از این ظاهر داشته باشی
    ببینم شبا وقتی خواب میبینی یا اگه با یه دختری رابطه جنسی داشته باشی دوست داری فاعل باشی یا مفعول (به فرض اینکه از الت مصنوعی استفاده بشه) جواب این سوال شاید تا حدودی تکلیفت رو مشخص میکنه ببین از مفعول بودن چقدر لذت میبری
    با همه این حرفها نمیخوام درس اخلاق بدم که اصلا بلد نیستم اما برو خدا رو شکر کن که سالمی و میتونی ورزش کنی یک لحظه فکر کن اگه معلول بودی چی میشد؟
    عزیز من به داشته هات راضی باشه
    امیدوارم مشکل خاصی نباشه و فقط امال جوونی باشه
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  3. سلام

    امیدوارم بتونم حرفای درستی بزنم واست

    ببین از نظر من، اصلا به هیچ وجه دوجنسی نیستی. این فکر رو برای الان و همیشه از ذهنت و زندگیت پرت کن بیرون
    فکر می کنم توی سن الانت این حس با این که داره نسبت به بچگیات و دوران مدرسه ات غلیظ تر می شه، اما یه جورایی خاص و عجیب و غیرعادی نیست.
    نمی گم خیلی ها عین شمان. نمی گم می فهممت. نمی گم خوب درک می کنم مو به موی حرفاتو. می گم حرفاتو که خوندم حس نکردم شما یه آدم فضایی هستی که اصلا از ذات برام مبهمی! می خوام بگم فکر می کنم می تونی درست بشی، البته اگه بخوای


    به ترتیب حرفات جلو نمی رم. چیزایی که یادمه رو اول می نویسم


    اول راجع به خوابای جنسیت.
    اینکه یه نفر زیاد خواب جنسی ببینه یا کم، اصلا قانون ثابتی نداره و خیلی دلایل می تونه سبب بشه واسه دیدن یه خواب جنسی حالا با هر کی!
    اینکه یه نفر خواب جنسی اش، منجر به ارضا شدنش توی خواب یا توی بیداری بشه، اصلا عجیب نیست و جای نگرانی نداره
    مهم تر از همه این که، اگه یه فردی خواب ببینه با هم جنسش داره رابطه برقرار می کنه و بنا به گفته ی دوستمون حالا یا فاعله و یا مفعول، باز هم غریب و بعید نیست.
    ما نمی تونیم افکارمونو توی خواب کنترل کنیم، ما نمی تونیم جهت درستی بدیم به رویامون.
    به خاطر تمام مسائلی که در طول روز گریبانگیرش هستیم، (راجع به هر چیزی...) خوابی می بینیم که هیچ تسلطی توش نداریم و وقتی بیدار می شیم شاخ در می یاریم از اینکه چه چیزهایی دیدیم!
    خیالتو از این بابت راحت کن
    خواب جنسی شما با یه هم جنس، به هیچ وجه سندی نیست برای اینکه به خودت اتیکت بزنی

    این از این!


    شما از شخصیت خودت که ناراحت نیستی؟ مشکلت فقط با جنسیتته! این مساله رو به راحتی می تونی هم توی وجودت حل و فصلش کنی و هم اینکه از بهترین کسی که می تونه کمکت کنه بهره ببری یعنی از یه روانشناس بالینی. تا بتونه زمینه هایی که مسبب این افکار و حالات و دیدگاهات شده رو پیدا کنه و باهات قدم قدم جلو بیاد تا همه چی به یه سمتی بره و بالاخره یا این وری بشه یا اون وری

    ببین دوست من
    توی تمام این مدتی که با این مسائل درگیر بودی، باید با یکی که بهش اطمینان داشتی حرف می زدی. کسی که سرکوبت نکنه! شما همش دنبال کسانی بودی که عین خودت باشن تا بتونی توی جمعشون راحت باشی و اون شخصیتی رو ظاهر کنی که همیشه توی درونت زنده است! شد یه دفه بخوای جدی به این فکر کنی که باید مساله ات رو حل کنی و یه راه درست پیدا کنی تا راحت بشی؟
    پوشیدن لباسای مردونه و خیلی علائق مردونه داشتن اصلا عجیب نیس
    من تو این سن، به یاد ندارم توی یه عروسی یا جشن، لباسی بپوشم که شبیه خانم های دیگه باشه.. دامن های چین چین و پر از تور!!!!
    علاقه ندارم به این زن بازی ها
    همیشه هم دنبال کارای مردونه بودم. تو خونه آچار به دست بودم از بچگی. همه ی کارای خونه ی مامانمو انجام می دم. راه انداختن کولر و بخاری و تعویض شیرهای آب و یه سری کارای کوچیک دیگه که معمولا خانم ها انجامش نمی دن. حتی رشته ی تحصیلیمم مردونه اس
    و یه سری چیزای دیگه
    خب اینا م علائق من هستن. من که مشکلی ندارم با شخصیت و جنسیتم! فقط یه سری کارای مردونه رو دوست داشتم و دوست دارم و تونستم تکلیف خودمو با خودم روشن کنم که من چه جوری ام!
    اما شما واقعا از خودت گریزونی. و این خوب نیست. هی داری واسه خودت بزرگترش می کنی که زن بودن بده، دوست نداری و فقط مرد بودنه که برات جذابیت داره. شاید فقط کارها و رفتار مردونه اس که برات جالبه. آره؟ واقعا دوست داشتی یه بدن شاید ضمخت مردونه داشتی با دستای بزرگ و کلفت؟ که کل طول و عرض صورتت بشه ریش و سبیل و آلت مردونه هم داشته باشی؟ دوست داشتی واقعا اینا رو؟ بشین واسه خودت موشکافی کن قضیه رو. همین شهامتی که به خرج دادی و این همه از خودت برای ما غریبه ها حرف زدی، حالا همین شهامت رو برای خودت بزار و بشین ببین از مرد بودن چه خیری دیدی که از زن بودن ندیدی؟ بشین ببین چی توی مردهاست که تو رو جذب می کنه؟ بشین ببین از وجود خودت چرا فراری می کنی؟ یه فلاش بک بزن به گذشته ات، به بچگیت. ببین اتفاقی نیفتاده واست که بتونه روی تمام افکار و دیدگاهات اینجوری تاثیر متناقضی بزاره؟
    شده یه بار بشینی به این فکر کنی که وجود خدا انقدر گستره است که ما قادر به فهمش نیستیم و برامون همین کافیه که حالیمون بشه از وجوش دو تا جنس آفریده و ما یکی از اون دو جنس هستیم، اونم لطیف ترین و شاید بهترین جنس؟ شده به اینا فکر کنی؟ یا همش در گیر و دار اینی که من می خوام مرد باشم و هر چی مردونه اس دوست دارم و من مشکل دارم پس؟؟

    مساله زیاد حاد نیست دوست من
    شما داری پیچیده اش می کنی، و اگه بخوای همینجوری جلو بری تمام آینده ات درگیرش می شه
    الان داری بهترین روزای جوونی و نشاطت رو صرف این درگیری هایی می کنی که اگه یه کم همت کنی می تونی بهشون جریان صحیحی بدی


    ما نمی تونیم بهت بگیم بیا این کار رو بکن برات خوبه!
    دقیقا مثل فردی که خود ارضایی داره، هی ما بیایم بگیم آقا جان جاهای محرک نرو، فیلم و عکس محرک نبین، مطالب محرک نخون، لباس تنگ نپوش و اینا
    بعد اون دو روز گوش بده و روز سوم یه فضایی ناخواسته براش تشکیل بشه که دوباره اقدام کنه به خود ارضایی
    اون باید خودش بفهمه که چی براش بهتره! خودش باید همت کنه! حالا هی ما بیایم نصیحت کنیم و بگیم نکن!
    مثال قابل ربطی نزدم برات، اما خواستم بدونی که اونی که کمک کننده است برات خودتی
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  4. سلام با عرض معذرت دوست صحبتهای خوبی کردن که جا داره از هر دونفر تشکر وقدردانی بشه احتمالا اینکه شما دوجنسی باشی ضعیف است اگر دوران پریودی منظمی داشته باشی ، اما در مورد گرایش شما به مرد بودن احتمالا (شاید هم درست نباشه)شما در خانواده ای بزرگ شده اید که یا اکثرا پسر بودن ویا در خانوادهای که مرد سالار بوده است و این حس به طور ناخواه اگاه در شما ایجاد شده که صفت مرد بهتر وپسندیده تر از زن است ( که در واقع حس اشتباهی است) خوب پشنهاد من به شما اینکه به کتاب مراجعه کنی چی کتابی کتابهای که سر گذشت زنان موفق را توضیع داده کتابی که در باره زنانی نوشته که یا باعث تغییر تاریخ شده اند و وقتی به عظمت زن پی بودی و متوجه شدی که زنان با همین پوششه زنان چه کارهای بزرگی انجام داده اند دیگه نه تنها زن بودن براتون سخت نیست بلکه به زن بودن خودتون هم افتخار میکنی و با غرور لباس زنانه می پوشی
    خوب موفق باشی
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  5. درمورد خواب امیدوارم همین طوری باشه که شما می گید من که دیگه نمی رسم غصه خواب هام رو هم بخورم :l
    نه با شخصیتم مشکلی ندارم با بروز نتونستن دادنش مشکل دارم، گفتم که رفتم پیش روانشناس، هرچی بیشتر بهش توضیح می دادم به جای اینکه کمکم کنه بیشتر تحریک و عصبیم می کرد!! حدودا15 جلسه رفتم باهم از بچه گی هام شروع کردیم و همه چیز رو تقریبا باهاش درمیون گذاشتم اما نه به این صراحت اما راجع به سینه هام و کارایی که کردم همه رو گفتم ، فراریم داد! کمکم نکرد هیچی یه بار عذاب وجدان هم بهش اضافه کرد که چرا باهاش اصلا حرف زدم
    درسته حق باشماست، باید با خودم حل کنم،راستش من می ترسم از خودم سوال بپرسم !

    درمورد لباس هم : آره، برام بزرگ شده وگرنه چه بسیار مردهایی که لباس زنونه می پوشن و بهشون بر هم نمی خوره اما حقیقتش برام قابل توضیح دادن نیست حسی هم نیست که تازه سبز شده باشه و چون هی تحریک شدم تو وجدم سد شده!  احساس می کنم خرد می شم! مثه کسی که تحقیرش کرده باشن!

    من وقتی 3 سالم بود پدرم رو از دست دادم و با مادرم زندگی می کنم، برای همین تا الان که تو این سن هستم تقریبا تمام مسئولیت های خونه و زندگیمون با منه به قول شما منم یه آچار به دستم... کارایی کردم که دخترا که نه خیلی از پسرا هم نمی کنن ...!  اما من هم هیچ کدوم اینا رو دلیل مرد بودن کسی نمی دونم و برای خودم هم ننوشتم...
    با مشاور هم صحبت کردم که آیا ممکنه تمایلات من به مربوط به نبودن پدرم باشه،(خودم فکر می کردم شاید دلیلش این باشه) که چون من با مردی نبودم علاقه به این چیز ها دارم ، اما هر چی می گفتم ، اون می گفت نه ! ربطی نداره! دیگه نمی دونم والا...
    همونطور که تو نوشته اولم نوشتم دلیل نگرانیم علاقه ای که هر روز بیشتر می شه نسبت به داشتن پوشش و جسم مرد ها!!! فقط می خوام بدونم تا چه حد طبیعیه! فکر کنم اصلش این باشه اگه یه مرد رو دیدی بخوای اون مال تو باشه نه این که تو اون باشی

    ممنون از نظراتتون
     
  6. ولی این همه نفرت از زن بودن؟؟؟
    دوستان درست عرض میکنن
    اما به نظر من دید  خوش بینی نسبت به مساله جای خود داره
    اما باید منطقی هم باشیم
    به نظر من در اسرع وقت به یک روانپزشک مراجعه کنید و مشکلتون رو باهاش درمیون بذارید
    روانپزشکا چون پزشکی میخون میتونن ارتباط این مسائل رو با جنبه های زیستی و بدنی بررسی کنند
     
  7. ماری جان درسته روان پزشکها تجربه دارند اما باید قبول کنیم که نمی تونند معجزه کنند
    علاوه بر این ظاهرا این دوست ما مراجعه کرده اما جواب نگرفته و به این سایت اومده
    ستاره جان به همه چیز جواب دادی اما یه سوال:
    توی رابطه جنسی دوست داری فاعل باشی یا مفعول
    البته توی مردها هم کسانی هستند که دوست دارند مفعول باشند تو چطور؟
     
  8. SETAREH1992 نوشته است: سلام

    می خوام در مورد مشکلی حرف بزنم که اولین باره به طور جدی مطرحش می کنم چون جرات گفتن چیزاهایی که دوست داشتم و می خواستم رو نداشتم...
    می خوام از اول براتون تعریف کنم، از جایی که تو زندگیم فهمیدم مرد چیه زن چیه، از همون موقع دوست داشتم با پسرا باشم، راه برم حرف بزنم ، بدم میومد از دوستا همکلاسی هام با اون احساسات غلیظ دخترانشون با اون النگو هندی هاشون، هر چی بزرگتر می شدم این میل تو من قوی تر می شد ،همیشه سعی کردم ساده ترن لباس ممکن که زنونه نباشه تنم کنم تا کمتر اذیت بشم آ خه بدم مبیاد از این لباس ها، وقتی می گم بدم میاد یعنی در حد مرگ نفرت دارم از تصور خودم تو لباس های زنونه تو این بدلیجات و جواهری که استفاده می کنن، احساس می کنم یه دلقک می شم وسط یه سیرک!!!  تا اینکه وقتی رفتم دبیرستان رفتم فوتسال اونجا بچه هایی بودن که خیلی شبیه من بودن رفتار های مردانه داشتن لوس نبودن رفتار های زننده زنونه (البته از نظر من) عاشق اونجا شده بودم از خودم بودن حالا که نمی تونستم با پسرا باشم می تونستم با شبیه اون ها باشم، فهمیدم اینا سینه هاشونو می بندن خوشحال شدم چون فهمیدم  یه راهی برای من هم وجود داره اون موقع ها زیاد جرات نمی کردم اما کم کم رفتم واسه خودم باند کشی خریدم و هر وقت باشگاه می رفتم می بستمش به خودم انقد احساس غرور بهم دست می داد حتی وقتی مربی هام به حالت تمسخر می گفتن بابا تو که صاف صافی، خوشحال می شدم که صاف صاف باشم آخه همیشه دوست داشتم سینه هام شبیه مردا باشه ....
    اون سال ها منظورم 15-16 سالگیه می شستم واسه روزی که به سنی برسم که باید ازدواج کنم گریه می کردم از اینکه من باید واسه یه مرد یه زن باشم...!
    هر از چندگاهی منظورم وقتی که تعامل های اجتماعیم زیادمی شه، انگاری که خاکستر رو زغال رو فوت کرده باشی می سوزم اصلا دست خودم نیست خدا نکنه یکی رو ببینم که مثه همونی باشه که من همیشه دوست داشتم باشم انگار می خوام منفجر شم!
    مثلا همیشه دوست داشتم پیش مردا بشینم حرفاشونو می فهمیدم اما هر چی بزرگتر شدم بیشتر مجبور شدم زن ها رو تحمل کنم!!! منظورم نشستن پیششون شنیدن به حرفاشونه ، برا خودشون جذابه اما من اکثرا نمی فهمم چرا این جورین اینا!!!
    چند بار سعی کردم به خواهرم بگم اما همش می گه فکر می کنی ، بزرگ کردی واسه خودت! حتی پیش مشاور هم رفتم اما مشاور با هام دهن به دهن می رفت  و همش می خواست انکار کنه من هم دیگه نرفتم!
    الان هم نمی دونم چی کار کنم...! نمی دونم چیم ! من مثه دختر ها ضعیفم ، خیلی از نشونه های دخترونه دارم  شده به مردها از اون دید هم نگاه کنم  اما این چیز ها رو تو وجودم دارم!  بارهاخواستم این ها رو تو وجودم دفن کنم اما باز می بینم بدتر از قبل بیرون می زنه نمی دونم تو این سن چی کار می تونم بکنم
    راستش اینم هست: من خواب جنسی زیاد نمی بینم اما یه 2-3 باری که دیدم با یه زن بودم یعنی جسم خودم زنونه بود طرفم هم یه زن بود! صبح وقتی بیدار می شدم وحشت داشتم فکر کنم، می ترسیدم نکنه من یه منحرف باشم ، نکنه...!
    می دونید خسته شدم جدا از همه این ها اگه بدونید چقدر احساس گناه می کنم!!! نمی دونم دلیل میل شدیدم به داشتن هیکل مردونه و پوشیدن لباس های اونا برای چیه...! گاهی انقد دیوونه می شم که دلم می خواد چنگ بزنمو سینه هامو از جا بکنم
    البته بگم من مشکلی با پوشش بقیه خانوم ها ندارم یعنی اینجوری نیست که بگم همه باید مردونه بپوشن ، اما هر وقت فکر می کنم یعنی یه روز هم من باید این جوری باشم ، تنم می لرزه... و نفرت همه وجودمو می گیره
    ادعای بزرگیه می ترسم حتی بهش فکر کنم می ترسم نکنه راست باشه، هر از چند گاهی میام تو اینترنت و راجع به دوجنسی می خونم و بعد می گم دیدی نه تو نیستی تو این جوری نیستی و باز دوباره...دلم می خواست درددل کنم ... می دونم رفتارهام طبیعی نیست، چه درست باشه چه غلط باید همین جوری زندگی کنم!!! آخه خجالت می کشم از این خواسته ها...هیچ ایده ای هم ندارم چرا اینجوریم... تو این 2-3 سال گذشته خیلی سعی کردم خودم رو طبیعی کنم زن بودن رو دوست داشته باشم اما بازم ازم می زنه بیرون دیشب تا صبح در حال گریه کردن بودم... آخه دلم می خواست همون لحظه یه تیشرت پسرونه تنم کنم!!!
    امیدوارم بتونم از راهنماییتون استفاده کنم...
    مرسی


    سلام

    ربط بین فاعل و مفعول بودن در رابطه ي جنسی با مشکل کاریر SETAREH1992 رو نمی فهمم! این طرز فکرهای قدیمی که خانم ها مفعول باشن رو از ذهنتون بریزید بیرون. ابدا ربطی به این موضوع نداره.

    اما دوست من،

    شما اگه با پوشیدن لباس جنس مخالف تحریک نمیشی و میل به رابطه ی جنسی یا خود ارضایی پیدا نمی کنی که تقریبا مشکلی نیست و از مونث بودن شما چیزی کم نخواهد شد. در غیر اینصورت اگه با به تن کردن این البسه تحریک میشی اونوقت میشه در مورد Transvestism (یادگار خواهی همراه با مبدل پوشی) مشکوک شد و باید به روانپزشک (نه روانشناس) مراجعه کنی تا تشخیص صحیح رو بذاره.

     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.30 ثانیه (68)