شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

اضطراب و ناراحتی یا افسردگی شدید

  1. با سلام خدمت همه دوستان


    من پسری هستم که پدرم رو در بچگی از دست دادم در خانه خودمون  احساس تنهایی میکنم  رابطه ی خوبی با مادر و برادرم ندارم یه جورایی انگار خونمون برام شده خوابگاه، هیچ مهر و محبتی در خانه وجود نداره بعضی وقتها هم که هی دعوا میشه. از طرفی به خاطر بعضی از شرایط من دوستای کمی دارم ما یه 5 نفر دوست هستیم (دوستای دانشگاهی) که همه جا با هم میریم . من خودم ادمی هستم که تا کسی باهام صحبت نکنه حرف نمیزنم توی این گروه هم معمولاً کسی به سمت من نمیاد . نمیدونم چرا؟
    جالب اینجاست که همه دوستام به من میگن تو آدم فوقالعاده و خوبی هستی ولی یه جورایی احساس میکنم یک فرد اضافی تو گروهم ( تعلقی به گروه ندارم) در ضمن دوست دختر هم ندارم قبلاً داشتم ولی الان نه .به خاطر همین احساس بدی دارم همش اضطراب دارم و ناراحتم . هیچ چیزی دیگه برام قشنگ نیست. خیلی بی حال شدم.خودم احساس میکنم افسردگی شدید دارم
    از دوستان میخوام منو راهنمایی کنن . آیا لازم هست که به روانشناس یا روانکاو مراجعه کنم؟
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  2. دوست عزیز
    سلام  
    من فکر میکنم مشگل رو باید از جایی که شروع شده حلش کنی
    اونهم نبود رابطه صممیمی با اعضای خانواده اس
    مسلما بخش مهمی از زندگی را با کسا نی زندگی کردن انهم بر خلاف ذات درونی
    شرایط خوبی را نمتواند ایجاد نماید بطور ازمایشی هم که شده رفتارت را در منزل ارتقا بده و تا حد ممکن رفتاری صممیمی توام با احترام پیشه کن
    حتما نتیجه خواهی گرفت بعد دیگر فرمان دست خودت است
    هر جور خواستی ادامه بده فقط خواهشم این است که برا شروع پیشقدم باش
      بدو ن حس منفی
    موفق باشی
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  3. سلام دوست عزیز ابتدا برای خودت نکات منفی که در خود میبینی بنویسید و ببین ایا واقعا منفی است انسان هر فکری که دارد زاییده ی تفکر خود است برای قدم اول سعی کن در جلوی اینه الکی بخندی شاید حتی کار غیر عاقلانه ای باشد ولی باعث میشود که اعتماد بنفس بیدا کنی مادر شما بعد از فوت بدرتان به شما تکیه کرده اگر دقت کنید وقتی که کاری را انجام میدهید اوج دوست داشتن را میتوانید در چشمان مادرتان بیابید ورزش کنید مطالعه بیشتری در زمینه های مختلف داشته باشید تا با دلیل و مدرک و تکیه بر سخنان بزرگان صحبت کنید تا خودتان احساس غرور کنید البته  من نمیتوانم نظر بیشتری در رابطه این موضوع بدهم چون از نحوه زندگی شما و مشکلاتتان اطلاعی ندارم ولی رفتن به مکان های مذهبی  و یا رفتن به مزتر بدرتان میتواند در ارامش شما  موثر باشد. همیشه به یاد داشته باشید برای داشتن ارامش نباید از دیگران توقع داشت بنابراین شما هم نباید از خانواده خود توقع هر چیزی را داشته باشید در هر صورت خوشحا میشوم مشکل خود را واضح تر بیان کنید تا ملموس تر و کاربردیتر  جواب را بیابید
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  4. می تونم حدس بزنم که چی میگی دوست من،همه ی ما خانواده هامون رو دوست داریم اما توی مقاطعی از زندگی حتی با علم به اینکه می دونیم خانواده دلسوزترین و با محبت ترین واسه ماست حاضر به تقسیم احساساتمون با اونا نیستیم،یه جورائی بنظر من نشدنیه گاهی وقتا!اما بنظر من حدقل کاری که شما می تونی بکنی اینه که اگه تنشی توی خانواده با خودت می بینی رو از بین ببری!و مهمترین قدم هم بنظرم ترسیم یه هدفه،من خودم تا چند وقت پیش از عشقم جدا شدم،در واقع شرایط مارو مجبور به اینکار کرد،تا چند وقت از این تنهائی رنج می بردم اما ترسیم هدف و اشتغال به یه کار و فکر و ایده ی جدید قطعا توی روحیه ی شما موثره.اولین قدم اینه که مشکلاتت رو با خودت حل کنی.چون خیلی از دغدغه های ما بخاطر درگیری با خودمونه!من که اینجوری بودم و هنوزم هرازگاهی همینطورم!
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  5. ممنون از اینکه راهنماییم کردید، بیشتر توضیح میدم تا بیشتر کمکم کنید:<xml><o></o>

    از وقتی که پدرم (14-15 سال پیش) فوت شد از یه جورایی همه کسل و بی حوصله و افسرده هستن، تو خونه یه جورایی حوصله همدیگرو نداریم، کسی با کسی صحبت نمیکنه، جدا از هم غذا میخوریم و… مشکل اصلی من اینه که مادرم تو رابطه با ما تبعیض شدید قائل میشه از بچگی هم همینطور بوده و فقط به داداش بزرگم توجه داره<o></o>

    حتی بعضی وقتا شده به مادرم بگم که تو که نمیخواستی چرا منو بدنیا آوردی؟!!!! تا این حد. حتی شده از مادرم متنفر بشم بخاطر بعضی کارایی که میکنه با من.مثل همین تبعیض. این کارا باعث میشه تعلقی به خانواده ام نداشته باشم. همچنین کلاً هرچی میگم تو ذوقم منو از اهدافی داشتم سرد میکنن. و خیلی چیزای دیگه
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  6. اهداف زیادی دارم ولی به واسطه مشکل مالیم که الان دارم نمیتونم بهشون برسم مثلاً دوست دارم موسیقی دان بشم چند سال پیش هم با مادرم در میون گذاشتم ولی انگار نه انگار .... وخیلی چیزای دیگه ، من دوست دارم  فوق لیسانسمو تو خارج بخونم و تو خارج زندگی کنم ولی خانواده تو ذوقم میزنن و سردم میکنن به جای اینکه تشویقم کنن .در صورتی که ادمایی رو دیدم که از من بدتر بودن و به این چیز رسیدن
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  7. دوست عزیز سلام
    همانطور که گفتم یک دوره به روشی که اشاره کردم عمل کن اگر جواب نگرفتی خوب راهی رو که دوست داری برو چون اقتضای سنی شما این توقعات ایجاد کرده کمی دلگیر شده اید
    والا جوانی که درنظر خانواده اش زیادی باشد
    اصلا به اون ارامش نمیرسه که فکر درس خوندن تو خارج باشه
    یا ذوق فرا گرفتن موسیقی رو داشته باشه
    حالا من قصد ندارم اینجا ازکسی دفاع کنم  ولی اطمینان دارم اگر شما قدم اول برداری وبدون شرط وتوقع با روی گشاده واز صمیم قلب ابراز محبت کنی
      بزودی زود حاصل کارت را درو خواهی کرد کمترین اورده اش بازگشت نشاط درونیست
      موفق باشی
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  8. hamiddimah نوشته است: با سلام خدمت همه دوستان


    من پسری هستم که پدرم رو در بچگی از دست دادم در خانه خودمون  احساس تنهایی میکنم  رابطه ی خوبی با مادر و برادرم ندارم یه جورایی انگار خونمون برام شده خوابگاه، هیچ مهر و محبتی در خانه وجود نداره بعضی وقتها هم که هی دعوا میشه. از طرفی به خاطر بعضی از شرایط من دوستای کمی دارم ما یه 5 نفر دوست هستیم (دوستای دانشگاهی) که همه جا با هم میریم . من خودم ادمی هستم که تا کسی باهام صحبت نکنه حرف نمیزنم توی این گروه هم معمولاً کسی به سمت من نمیاد . نمیدونم چرا؟
    جالب اینجاست که همه دوستام به من میگن تو آدم فوقالعاده و خوبی هستی ولی یه جورایی احساس میکنم یک فرد اضافی تو گروهم ( تعلقی به گروه ندارم) در ضمن دوست دختر هم ندارم قبلاً داشتم ولی الان نه .به خاطر همین احساس بدی دارم همش اضطراب دارم و ناراحتم . هیچ چیزی دیگه برام قشنگ نیست. خیلی بی حال شدم.خودم احساس میکنم افسردگی شدید دارم
    از دوستان میخوام منو راهنمایی کنن . آیا لازم هست که به روانشناس یا روانکاو مراجعه کنم؟

    سلام،
    به نظر می رسد که شما دچار افسردگی شده اید، می توانید به روانپزشک مراجعه کنید و با دادن شرح حال مناسب به وی، مشکلات خود را مطرح کنید. در صورت وجود افسردگی با درمانها بسیار ساده شرایط شما بهبود خواهد یافت.
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.22 ثانیه (68)