شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

تشنج وازدواج به اصرار مادر

  1. سلام به همه  یکی از اطرافیان خیلی نزدیک : پسری 32 ساله است ودر 6 سالگی به سبب تب شدید دچار تشنج شده در کودکی دچار فلج موقتی شده و نمیتونسته صحبت کنه مدت زیادی تحت درمان قرار گرفته بود وحالا مشکل جسمی ندارد و از نظر روانی سالم میباشد وتنها ایرادی که داره کمی کند ذهن وهمچین کمی متفاوت از بقیه آدمهای سالم میباشد به اصطلاح در رفتارهای اجتماعی خیلی بی تجربه و سبک رفتار میکند به اصرار مادرش که تصمیم گرفته او را سر وسامان بدهد یعنی ازدواج . گذشته از روابط اجتماعی ورفتاری وارتباط درست با همسر و.... من خیلی شک دارم که او از عهده روابط زنانشویی بر بیاید چیز زیادی در مورد مسائل جنسی نمیداند یا درک درستی ندارد با دادن اطلاعات اطرافیان نزدیک کمی متوجه موضوع شده وکم کم یواشکی فیلم های رابطه جنسیی رو دیده ولی چی از دلش میگذره همه بی خبرن بالاخره  او را برای اطمینان نزد پزشک اورولوزی بردن وپزشک او را برای آزمایش اسپرم فرستاد ولی او از انجام این آزمایش کاملا عاجز بوده ولی مادرش اصرار دارد که او موقع خواب انزال دارد و دلش میخواد زن بگیره حالا سوال من اینجاست که با توجه به اینکه او بعضی از شبها انزال دارد ولی نمیتواند برای آزمایش منی خود را به  آزمایشگاه تحویل بدهد هر چه یادش میدن بلد نمیشه آیا اگر دختری پیدا بشه که با رفتارهای نسنجیده او بسازه آیا در روابط جنسی زنانشویی موفق خواهد شد؟ البته دکتر از نظر ظاهر آلت ایرادی ندیده     
    مادرش از این میترسه که اگه ازدواج نکنه بعد از فوت پدر ومادر او تنها خواهد ماند و نگران این موضوست لطفا راهنماییم کنید که در چنین مواردی چه باید کرد؟ یعنی ما اصلا نمیدانیم وهیچ فکری نداریم که او بعد ازدواج در روابط زنانشویی چه کار میتواند انجام دهد از کجا میشه در این مورد اطمینان حاصل کرد ؟ یا اگر ازدواج نکنه پس چه آیندهای براش میشه پیش بینی کرد؟از نظر مالی در شرایط نسبتا خوبی هست و مادرش میخواهد دختری رو که هم از نظر قیافه وهم مادی خیلی مشکل داشته باشد برایش انتخاب کنه که باهاش بسازه البته مادرش مساله جنسی او را قبول ندارد ومیگوید من از این موضوع مطمئنم وتنها میگه که (یکم سادهاست ) واقعا این موضوع همه مونو خسته ودرمانده کرده میترسم از عاقبت این کار لطفا راهنمایی کنید.
    و نگید که همه که نباید ازدواج کنند میشه مجرد هم زندگی کرد ولی اون مثل یه بچه 10 ساله ساده لوح میباشد و مطمئنن تنها از عهده زندگی بر نمییاد واز همه گذشته بر خلاف مخالفتهای زیاد اطرافیان مادرش الا تصمیم به ازدواج وی گرفته .
     
  2. یا ابوالفضل!
    یعنی الان همه مشکلات زندگی با این آقا که حتی ضرورت زن گرفتنش رو هم مامانش از روی احتلام شبانه اش تشخیص داده حل شده فقط مونده اینکه از پس عملیات تختخواب بر میاد یا نه ؟
    باز اگر مادر دلسوز قصه ما یک دختر با همین بهره هوشی رو براش درنظر می گرفت می گفتیم خب داره ثوابم می کنم . اما قضیه اینه که ظاهرا مادر دنبال یک زن زشت و فقیر برای این آقا می گرده که از  طریق ضعفهای دختر - اگه بشه زشت بودن و فقیر بودن رو ضعف دونست - آینده پسرش رو تامین کنه !
    شما فکر می کنید بعد از فوت پدر و مادر پسر ، اون همسری که سالها بخاطر زشت و فقیر بودن یک زندگی رو تحمل کرده و احتمالا گاهی تحقیر شده و ... چه رفتاری با اون پسر ساده و ناتوان خواهد داشت ؟
    این کار اگر درحق پسر خودش جنایت نباشه در حق اون خانم رسما جنایته

    بله همه حق دارن ازدواج کنن اما این موردی که شما نوشتید کار اخلاقی نیست .

    ..
    پاسخ سوال شمام اینه که یک انسان با بهره هوشی بسیار پایین احتمالا بسختی تعلیم پذیر باشه و من فکر می کنم بر اساس غریزه اش ممکنه یک کارایی بکنه .
    بنظرم اگر دچار ناتوانی جنسی باشه خیلی سخت بشه برش گردوند . غیرممکن نیست اما سخته چون احتمالا نه همکاری دارویی می کنه نه همکاری رفتاردرمانی
    تشخیص اینم که ناتوانی یا بی میلی جنسی داره یا نه از طریق اینترنت و از روی شکل ظاهری آلت شدنی نیست .
    اینو فقط یک اورولوژ متعهد می تونه تعیین کنه
    می گم متعهد چون ممکنه دکتر هم پیش خودش بگه بذار یه چیزی بگم این وصلت سر بگیره !
     
    این پست توسط دکتر رهام صادقی (مدیریت سایت) تایید شده است
    تشکر شده توسط : ROHAM و 15 کاربر ديگر
  3. با سلام
    به نظر من اصلاً فکر در مورد ازدواج ایشون نباید بشه . به چند دلیل :
    1- پایمال کردن حقوق دیگران چه از نظر حقوقی و چه از نظر خدایی
    2- وقتی ایشان از یک آزمایش ساده می ترسه چه طور می خواد که با افراد غربیه به راحتی کنار بیاد و یک عمر زندگی کنه
    3- به نظر نمیاد که یک بچه 10 ساله بتونه یک زندگی رو اداره کنه
    اگر این مادر نگرانی آینده فرزندش متونه با مراکز نگهداری از این افراد صحبت کنه و راهنمایی های لازم را بگیر . مطمئن باشید این ازدواج مشکلی رو که حل نمیکنه ، مشکل بزرگتری هم ایجاد میکنه . ببخشید که اینقدر تند گفتم اما واقعا چرا افراد اشتباهشون رو با اشتباه دیگه می خوان جبران کنن .
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  4. با سلام
    دوست عزیز،گفتنیها رو دوستان گفتند،اما با عنایت به اینکه همانند مورد شما،فردی از آشنایان نسبتاً دور بنده هم وجود داره! خدمتتون عرض کنم که:
    1- صرف توانایی انجام آمیزش رو  باید متخصص مربوطه تشخیص بدن! ضمناً بعضاً شنیده ام خوده آزمایشگاه با ترفندی علمی!!(نمیدونم واقعاً هست یا نه!!)میتونه نمونه منی رو از فرد بگیره!!حالا اگر هست !آیا الان هم میگیرن یا نه!! باید سئوال کرد!
    2- در خصوص ازدواج هم،منهم معتقدم باید با احتیاط به موضوع نگاه کرد!!چون این آشنای ما به دلیل اینکه میخواستند مثلاً مشکلشو حل کنند !به قول معروف زنش دادن!! ولی معضل که حل نشد!!بلکه چندین برابر شد!!چون اولاً ایشون با زنش درتمامی قضایا مخصوصاً تماس جنسی خیلی بد و خشن و بهتر بگم ناشیانه عمل میکرده(طبق شنیده ها)که ماحصل اون یک دختر و دوپسره!
    3- با گذر زمان قضیه اولیه ایشون حادتر شده و هم اکنون مثلاً حواس پرتیشون چند برابر شده!
    4- همسر ایشون چندین بار قصد متارکه داشتن که یکبارش انجام شد ولی به خاطر فرزندانشون بهم رجوع کردن!
    5- الان که دخترشون بزرگ شده و خواستگار داره،متاسفانه خانواده پسره با دیدن احوالات پدر ایشون ،اساساً قضیه ازدواج رو ملغی کردن!
    و....
    و ده ها مشکل ریز و درشت که در این جامعه جمع و جور کردنش به این راحتی ها نیست!!
    پس بنظرم مجرد بودنش خیلی بهتر از ازدواجشون خواهد بود! این فقط صرفاً یک نظر شخصیه !!
    حال خودانید
    موفق باشید.
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  5. ممنون دوستان کاملا حق با شماست ولی مادر این آقا نمیتونه تصمیم عاقلانه ای بگیره من وهمسرم با شما موافقیم  و قصد من از مطرح کردن این موضوع در دسترس داشتن نظریات افراد بیشتر برای این موضوع به خاطر متقاعد کردن مادر وخواهر این آقا میباشد خیلی ممنون میشم که نظریات وعقاید شما عزیزان بتواند کمک حال خانواده ای گردد اگر لطف شود وصحبتهای بیشتری در این زمینه داشته باشیم بسیار متشکر خواهم بود در ضمن اگر این پسر بطور غیر مستقیم خواهان رابطه جنسی باشد دراین مورد چه کار میتوان کرد؟
    آیا احیانا بادختری  در سطح فکری خود پسر ازدواجی صورت پذیرد به صلاحتر است یانه؟
    هر چند مادره زیر بار نمیره ومیگه بچهشون عقب مانده میشه   
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  6. آیا واقعا مسیله عقب ماندگی این پسر محرض شده است؟
    منظورم توسط پزشکه؟
     
  7. اي بابا حالا بر فرض هم كه مادر اون آقا بخواد براش زن بگيره اگه به وضوح تو رفتارشون مشكل دارن خانواده ي اون دختري كه ميرن خاستگاريش و اون دختر اين كارو نميكنن. كسي كه هيچ مشكلي از نظر ظاهري نداره كلي ميرن پرس و جو تا جواب بله رو بدن. مگر كسي فقط به خاطر پول ازدواج كنه كه اونم سرانجام نداره.
     
  8. nasim58 نوشته است: ممنون دوستان کاملا حق با شماست ولی مادر این آقا نمیتونه تصمیم عاقلانه ای بگیره من وهمسرم با شما موافقیم  و قصد من از مطرح کردن این موضوع در دسترس داشتن نظریات افراد بیشتر برای این موضوع به خاطر متقاعد کردن مادر وخواهر این آقا میباشد خیلی ممنون میشم که نظریات وعقاید شما عزیزان بتواند کمک حال خانواده ای گردد اگر لطف شود وصحبتهای بیشتری در این زمینه داشته باشیم بسیار متشکر خواهم بود در ضمن اگر این پسر بطور غیر مستقیم خواهان رابطه جنسی باشد دراین مورد چه کار میتوان کرد؟
    آیا احیانا بادختری  در سطح فکری خود پسر ازدواجی صورت پذیرد به صلاحتر است یانه؟
    هر چند مادره زیر بار نمیره ومیگه بچهشون عقب مانده میشه   

    با سلام
    دوست عزیز،راستش متوجه این جمله شما نشدم که ایشون خواهان رابطه جنسی با جنس مخالفشون هستند!!!! از طرفی گفته بودید هنوز این فرد، نمیتونند انزالی با اراده خودشون داشته باشند! و دیگر اینکه رفتارهای کودکانه ای دارند !آیا این نقیض هم نیست!و اما در مورد اینکه همانند خودشون دختری رو اختیار کنند !بگم که بنظرم اینکار مشکل رو چندین برابر میکنه! اونوقت بجای جمع و جور کردن معضلات یک نفر باید همین کار رو برای دونفر رو  اونم با خصوصیات اخلاقی متفاوت، انجام داد!! که کاری عاقلانه ای نخواهد بود!ضمناً احتمال انتقال این عوارض به فرزندانشون هم میرود!
    موفق باشید.
     
  9. سلام نمی دونم سوالم رو کجا باید مطرح کنم آخه جای دیگه نمی تونم پست بذارم .
    مشکل من خواستگارام هستن . من حدود دو سال و نیم هست که با یک نفر آشنا شدم و به شدت به هم علاقه داریم و تا چند ماه دیگه میاد خواستگاریم . البته چون غیر ایرانی هست مشکل گرفتن ویزا داره که این مشکل داره حل میشه وگرنه خیلی زودتر از اینها با هم ازدواج می کردیم .
    تو این شرایط طبیعیه که من منتظر عشقم بمونم. ولی چون 25 سالمه فامیل همش برای من خواستگار می فرستن و من این خواستگار ها رو نمی خوام چون به یک نفر دیگه علاقمندم و مطمئنم که میاد و عجله ای هم برای ازدواج ندارم .
    از طرف دیگه به هیچ خواستگاری نمیتونم نه بگم چون به شدت منو تحت فشار میذارن که سنت گذشته و دیگه هیچ کس برات نمیاد و ....
    البته اینم بگم که فرآیند خواستگاری برام فوق العاده زجر آوره . به دلیل اینکه مشکل پای پرانتزی داشتم و با اینکه عمل کردم هنوز به اندازه ی 3-4 سانتیمتر بین زانوهام فاصله هست وقتی خواستگارا میان بعضی هاشون به پاهام نگاه می کنن و بعد چند دقیقه میرن و دیگه نمیان. البته این موضوع اصلا برام مهم نیست و به نظر خودم هیچ عیبی ندارم. ولی این خواستگارها خیلی منو زجر میدن. وقتی میرن مامانم میگه باید یک بار دیگه پاهاتو عمل کنی تا زانوهات به هم بچسبه . همش تقصیر خودته وقتی خواستگار میاد چرا کج راه میری ؟ تازگی ها خالم هم که در جلسات خواستگاری بدون میل من میاد هر وقت خواستگارها میرن مسخرم میکنه . هیچ میدونید عمل اصلاح پای پرانتزی چقدر زجر آوره ؟ با اون بخیه ها که هنوز اثرش هست . با داشتن پلاتین در پا . من از عملم راضیم و دیگه حاضر نیستم به خاطر چند تا آدم کوته فکر دوباره برم زیر تیغ جراحی . ولی وقتی این برخوردها رو میبینم خیلی زجر میکشم. وقتی میبینم تحصیلات من ، موقعیت شغلی من و درآمد بالای من ، برای اینها هیچ ارزشی نداره و فقط اون 3-4 سانتیمتر فاصله ی بین زانوهام رو میبینن خیلی عذاب می کشم . حتی یکی از پسرهایی که اومد خواستگاریم به حالت فرار از جلسه ی خواستگاری رفت و مادرش کلی خجالت کشید .

    البته این موضوع رو برای اون کسی که قراره بیاد مطرح کردم و اصلا مشکلی نداره .

    اصلا دلم نمیخواد هیچ خواستگاری برام بیاد . مخصوصا اینکه قدم 150 سانتی متر هست و بیشترشون وقتی زنگ میزنن قدم رو می پرسن و می گن اگه قد دخترتون 160 به بالا هست ما میاییم. ترجیح میدم با کسی که منو همه جوره دیده و خواسته ازدواج کنم تا با این آدمهای ظاهربین .
    تازگی وقتی تلفن زنگ میزنه از ترس اینکه خواستگار باشه و بیاد و منو ناراحت کنه یا منو بپسنده و پدر و مادرم مجبورم کنن با این ازدواج کنم در حالی که کس دیگه رو می خوام ، با هر بار زنگ تلفن دچار استرس شدیدی میشم که با لرزش شدید دست و پام همراهه و قلبم درد می گیره . و اگه خواستگار باشه تا روزی که میاد من حالم بده و دست چپم درد میگیره . و اون بنده خدا هم هزار بار از خارج از کشور زنگ می زنه و با نگرانی می پرسه چی شد ؟ تو رو خدا منتظرم بمون من میام .
    خواهش می کنم به من بگید با این استرس چطوری کنار بیام ؟ خودم رو مثل یک آدم بی پناهی میبینم که می خوان از عشقش به زور جداش کنن .
     
  10. raha2010 نوشته است: سلام نمی دونم سوالم رو کجا باید مطرح کنم آخه جای دیگه نمی تونم پست بذارم .
    مشکل من خواستگارام هستن . من حدود دو سال و نیم هست که با یک نفر آشنا شدم و به شدت به هم علاقه داریم و تا چند ماه دیگه میاد خواستگاریم . البته چون غیر ایرانی هست مشکل گرفتن ویزا داره که این مشکل داره حل میشه وگرنه خیلی زودتر از اینها با هم ازدواج می کردیم .
    تو این شرایط طبیعیه که من منتظر عشقم بمونم. ولی چون 25 سالمه فامیل همش برای من خواستگار می فرستن و من این خواستگار ها رو نمی خوام چون به یک نفر دیگه علاقمندم و مطمئنم که میاد و عجله ای هم برای ازدواج ندارم .
    از طرف دیگه به هیچ خواستگاری نمیتونم نه بگم چون به شدت منو تحت فشار میذارن که سنت گذشته و دیگه هیچ کس برات نمیاد و ....
    البته اینم بگم که فرآیند خواستگاری برام فوق العاده زجر آوره . به دلیل اینکه مشکل پای پرانتزی داشتم و با اینکه عمل کردم هنوز به اندازه ی 3-4 سانتیمتر بین زانوهام فاصله هست وقتی خواستگارا میان بعضی هاشون به پاهام نگاه می کنن و بعد چند دقیقه میرن و دیگه نمیان. البته این موضوع اصلا برام مهم نیست و به نظر خودم هیچ عیبی ندارم. ولی این خواستگارها خیلی منو زجر میدن. وقتی میرن مامانم میگه باید یک بار دیگه پاهاتو عمل کنی تا زانوهات به هم بچسبه . همش تقصیر خودته وقتی خواستگار میاد چرا کج راه میری ؟ تازگی ها خالم هم که در جلسات خواستگاری بدون میل من میاد هر وقت خواستگارها میرن مسخرم میکنه . هیچ میدونید عمل اصلاح پای پرانتزی چقدر زجر آوره ؟ با اون بخیه ها که هنوز اثرش هست . با داشتن پلاتین در پا . من از عملم راضیم و دیگه حاضر نیستم به خاطر چند تا آدم کوته فکر دوباره برم زیر تیغ جراحی . ولی وقتی این برخوردها رو میبینم خیلی زجر میکشم. وقتی میبینم تحصیلات من ، موقعیت شغلی من و درآمد بالای من ، برای اینها هیچ ارزشی نداره و فقط اون 3-4 سانتیمتر فاصله ی بین زانوهام رو میبینن خیلی عذاب می کشم . حتی یکی از پسرهایی که اومد خواستگاریم به حالت فرار از جلسه ی خواستگاری رفت و مادرش کلی خجالت کشید .

    البته این موضوع رو برای اون کسی که قراره بیاد مطرح کردم و اصلا مشکلی نداره .

    اصلا دلم نمیخواد هیچ خواستگاری برام بیاد . مخصوصا اینکه قدم 150 سانتی متر هست و بیشترشون وقتی زنگ میزنن قدم رو می پرسن و می گن اگه قد دخترتون 160 به بالا هست ما میاییم. ترجیح میدم با کسی که منو همه جوره دیده و خواسته ازدواج کنم تا با این آدمهای ظاهربین .
    تازگی وقتی تلفن زنگ میزنه از ترس اینکه خواستگار باشه و بیاد و منو ناراحت کنه یا منو بپسنده و پدر و مادرم مجبورم کنن با این ازدواج کنم در حالی که کس دیگه رو می خوام ، با هر بار زنگ تلفن دچار استرس شدیدی میشم که با لرزش شدید دست و پام همراهه و قلبم درد می گیره . و اگه خواستگار باشه تا روزی که میاد من حالم بده و دست چپم درد میگیره . و اون بنده خدا هم هزار بار از خارج از کشور زنگ می زنه و با نگرانی می پرسه چی شد ؟ تو رو خدا منتظرم بمون من میام .
    خواهش می کنم به من بگید با این استرس چطوری کنار بیام ؟ خودم رو مثل یک آدم بی پناهی میبینم که می خوان از عشقش به زور جداش کنن .

    با سلام
    دوست گرامی، با اینکه سئوالتونو در پست نامناسبی مطرح کردید!! و احتمال حذفش هست!!!معذالک میشه چند چیزرو مطرح کرد:
    1- آیا ایشون بصورت حضوری شما رو دیده؟؟؟
    2- بهتر بود این سئوال رو اول میکردم ،طریقه آشنایی با ایشون چگونه بوده؟؟؟
    3- چند وقت با ایشون تماس داشتید؟؟؟
    4- چند بار ایشونو دیدید؟؟؟؟
    5- آیاشما از کلیه زوایای زندگی ایشون با خبرید؟؟؟
    6- آیا مطمئنید که ایشون خودتونو برای خودتون میخواد و نه برای در آمد و یا تحصیلاتتون؟؟؟
    7- گفتید ایشون خارج از کشور هستند!! خوب، آیا والدینتون میزارند که شما نیز به آن طرف آب، کوچ کنید؟؟؟
    8- اساساً چه تضمینی برای ازدواج موفق با ایشون دارید؟؟؟
    9- آیا واقعاً اگر تا چند ماه آینده منتظر ایشون موندید! ولی ایشون نیومد و بعدش خبری نشد چی؟؟؟
    10- ایشون غیر ایرانی است!! آیا با آداب و رسوم ما مشکلی نداره؟؟؟
    و......
    و ده ها سئوال از این دست.......
    دوست گرامی ، بیایید منطقی تر به موضوع نگاه کنیم!!!ازدواج امریست بسیار ظریف و حیاتی!! که از راهی دور نمیتوان آنرا بدرستی انجام داد!! از طرفی بنا به شنیده ها و تجارب ، باید بدانید در ازدواجهای منجر به خروج از کشور ، زوجهای کمی بوده اند که در امر زندگی مشترک ،ثابت قدم و استوار مانده اند!!
    پس:
    دقت کنید که احساسی تصمیم نگیرید!!! احساسی منتظر کسی نمانید!!! احساسی خواستگارهای خوب رو رد نکنید!!! یادتون باشه زمان در حال گذره!!! لذا در این قضیه برگشتن آب از جوی رفته !! بسیار بعید و یا ناممکن خواهد بود!!!  نمیخوام ناامیدتون بکنم ولی پیشنهاد میکنم قبل از هرچیزی با والدین محترمتون مشاوره ای داشته باشید، بالاخره آنها بیشتر تجربه دارند و میتونند کمکتون بکنند!! از طرفی هم با دانستن آنان قطعاً از استرس آمدن خواستگارهاتون خواهید کاست.و ضمناً اینهمه استرسی که دارید برای قلبتون هم مضره!! پس عاقلانه ترین کار ،درمیون گذاشتن این مورد با خانواده و کسب راهنمائی هایی دلسوزانه از طرف آنها هست!
    موفق باشید.
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.31 ثانیه (78)