شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

ازدواج با فرد شکاک (يك عمر سوختن به خاطر يك اشتباه)

  1. باسلام
    اقاي دكتر لطفا راهنماييم كنيد
    راستش من 4سال با پسري دوست شدم كه خانواده هامون در جريان بودن به غير از بابام!
    اوضاع خوب بود تا وقتي كه سر يه ندونم كاري(نميخام فقط پسر رو مقصر بدونم)هايمنم ...بدبخت شدم.اما پسر جا نزد ولي از وقتي انترن شدم و كشيكام شروع شدمشكلاتمون شديد شد.من حتما بايدفقط با دختر كشيك مي دادم اگر تو بخشي فقط انترنهاپسربودن بايد بخشم و حذف مي كردم.من2تا از بخشام و سر همين موضوع حذف كردم و به جاي شهريور ابان تموم ميكنم.خيلي شكاك.به خدا به خاطر ابروم خيلي كوتاه اومدم امااون پرروتر شد.من خير سرم ميخام پزشك بشم اما شرط كرده رزيدنتي رو بايد بي خيال بشم تو بيمارستان كار نكنم و...ميدونم اگر باهاش ازدواج كنم دو دستي خودم و بدبخت كردم اما اگر هم جدا بشم بايد تا اخر عمرم تنها باشم.چون هيچ مردي حاظر نيست با كسي ازدواج كنه كه قبلا رابطه جنسی داشته و پرده هم نداره.حالا ميخاد دكتر باشه يا يه خانه دار.واقعا درموندم.كلافم.كاش پسر فقط با پزشكي مشكل داشت اما من حق ندارم براي خريد حتي يه خودكار تنها برم.لطفا بهم بگيد چيكار كنم
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  2. سلام دوست عزیز

    اگر شما از قبل اینو می دونستید چرا رابطتون رو ادامه دادید ولی اگر از وقتی که اون اتفاق بینتون افتاده اینجوری شده علت رو ازش بپرسید اگر دلیل منطقی نداشت یا حتی دلیل هم داشت شکاکی جز بدترین خصلتهاست که می تونه براتون مشکل ایجاد کنه چون الان که دوست هستید اینقدر کنترلتون می کنه وای به حال بعد از ازدواج پس به نظر من قطع رابطه بهتر از یه عمر عذاب کشیدنه و آیا واقعا قصد ازدواج داره ؟ شاید اصلا قصد ازدواج نداره و شما بیخودی دارید عذاب می کشید.

    پس خوب فکر هاتون رو بکنید و باهاش مفصل صحبت کنید ان شاا... که مشکلتون حل بشه

    خوشبخت و سلامت باشید
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  3. 81627 نوشته است: باسلام
    اقاي دكتر لطفا راهنماييم كنيد
    راستش من 4سال با پسري دوست شدم كه خانواده هامون در جريان بودن به غير از بابام!
    اوضاع خوب بود تا وقتي كه سر يه ندونم كاري(نميخام فقط پسر رو مقصر بدونم)هايمنم ...بدبخت شدم.اما پسر جا نزد ولي از وقتي انترن شدم و كشيكام شروع شدمشكلاتمون شديد شد.من حتما بايدفقط با دختر كشيك مي دادم اگر تو بخشي فقط انترنهاپسربودن بايد بخشم و حذف مي كردم.من2تا از بخشام و سر همين موضوع حذف كردم و به جاي شهريور ابان تموم ميكنم.خيلي شكاك.به خدا به خاطر ابروم خيلي كوتاه اومدم امااون پرروتر شد.من خير سرم ميخام پزشك بشم اما شرط كرده رزيدنتي رو بايد بي خيال بشم تو بيمارستان كار نكنم و...ميدونم اگر باهاش ازدواج كنم دو دستي خودم و بدبخت كردم اما اگر هم جدا بشم بايد تا اخر عمرم تنها باشم.چون هيچ مردي حاظر نيست با كسي ازدواج كنه كه قبلا رابطه جنسی داشته و پرده هم نداره.حالا ميخاد دكتر باشه يا يه خانه دار.واقعا درموندم.كلافم.كاش پسر فقط با پزشكي مشكل داشت اما من حق ندارم براي خريد حتي يه خودكار تنها برم.لطفا بهم بگيد چيكار كنم


    من زیاد در این مسائل این چنینی مشاور خوبی نیستم ولی با توجه به چیزایی که دیدم و تحقیقاتی که کردم مساله ازدواج خیلی خیلی مهمه و باید آدم با آگاهی و شناخت کامل از طرفش جلو بره چون مساله ازدواج هم مانند دوستی موقتی نیست و بحث چند ماه و چند سال نیست مساله بزرگترین تصمیم زندگیه
    اول خودتون بیایید شرایط خانواده ها رو ببینید و ببینید اخلاقیات و روحیات و آداب و رسوم دوتا خانواده به هم نزدیکه یا نه
    این جور که شما تعریف کردید فرد مورد نظرتون از آدمهای تعصبی هستش و این تعصب بی مورد از نظر من به احتمال در زندگی آینده و زناشویی تاثیر داره که بعد منفیش زیاده!!!
    بیایید خودتون با هم مقایسه کنید و ببینید آیا واقعا میتونید به رفتارهای ایشون پاسخ بدید یا نه !!!!
    این پسر هم به پاتون نشسته پس معلومه که شما رو دوست داره و میخواد اما این خواستن نباید کور کورانه باشه از طرفی هم یه مساله ای هست که به احتمال شاید درست نباشه و اینم اینه که داره کاری می کنه تا شما خسته بشید و میدون خالی کنید تا به عنوان همسر روش فکر نکنید
    کسی با همکاری زن با یه همکار شغلی مرد مشکل داره معلومه که تعصب شدیدی داره ولی خیلی جالبه با این تعصبی که داره قبل ازدواج رابطه داشته!!!
    تعصب چیزی نیست که بشه کمش کرد یا از بین بردش این تو خون هر آدمی هستش شاید یکی بیشتر یکی متعادل این تعصب رو داره
    ولی به نظر من حواستونو خوب جمع کنید از طرفی هم 4 سال با ایشون دوست بودید و زمان کمی نیست
    سعی کنید یه اشتباه کوچک رو به یه اشتباه بزرگتر تبدیل نکنید
    موفق و شاد باشید
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  4. سلام
    نميدونم چكار بايد كرد ولي ميدونم چكار نبايد كرد.
    با شخصي كه تا اين حد نسبت به شما بي اعتماده ازدواج موفق و حتي زندگي قابل تحملي نخواهيد داشت. حتي اگه ازدواج نكنيد بهتر از اينه كه از چنين رفتارهاي نامتعادلي همه عمر زجر بكشيد يا خداي نكرده بعد از داشتن بچه متوجه اشتباهتون بشيد.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  5. سلام
    من با اقایclooney موافقم شاید میخواد اذیتتون کنه تا شما جا بزنید.

    بنظر من باهاش صحبت کنید فکر میکنم بعد از 4 سال انقدر باهم راحت شده باشید بهش بگو اگه واقعا من و دوست داری باید بریم پیش مشاور تا مشکلمون حل بشه بگو اینجوری که نمیشه پس فردا حتما میگی رو در مطبم بزنم ورود اقایون ممنوع!!!!!!!!!!!!!!

    بگو نمیشه من دور خودم یک خط قرمز بکشم بگم نه کسی بیاد تو نه من از این خط برم بیرون اینجوری که نمیشه زندگی کرد.یجوری نشون بده که انگار ایندت از بکارتت برات مهم تره بگو من حاضر نیستم بخاطر بکارتم یک عمر زجر بکشم.

    ببین الان دیگه اکثر پسرا تقریبا 80٪  قبل از ازدواج رابطه دارن بین این 80٪ البته اکثرا باکره بودن همسر ایندشون براشون مهمه(اینم از خودخواهیشونه) ولی نصفه کمترینشون این قضیه رو می پذیرن و براشون مهم نیست پس تو هنوز شانس واسه ایندت داری.

    تازه ترمیم بکارتم میتونی داشته باشی البته از نظر من صداقت بهتره هر کسی تو زندگی اشتباه میکنه ولی مطمئن باش اگه طرف واقعا دوست داشته باشه و منطقی باشه میپذیره.
    پس فکر نکن همه ایندت به دوستت ختم میشه.

    داشتم میگفتم بعد اگه دوست داشته باشه قبول میکنه بیاد مشاوره تا مشکلتون حل بشه اگرم قصدش اذیت کردن باشه میزنه زیر همه چیز البته خوبیش اینه که تکلیفت معلوم میشه.
    فکر نکن اگه بره بدبخت میشی تو هنوزم موقعیتهای خوبی داری.

    بهتر از اینه که یک عمر با زجر زندگی کنی حتی اگه ازدواجم نکنی چون اگه واقعا بخواد زوری باهات ازدواج کنه یا همش اذیتت کنه اخرش خدایی نکرده نتیجه چند سال زندگی با دردو زجر میشه طلاق.

    تو باید همه جوانب و در نظر بگیری و با چشم باز تصمیم بگیری.

    البته مطمئنا بیش تر این حساسیت ها از دوست داشتن زیاد سرچشمه میگیره که اگر از حد تعادل خارج بشه حتما یه بیماریه که 100٪ اقا sami اسمش و میدونه.

    پس اگر دوست داشته باشه میاد و توام باید کمکش کنی تا مشکلتون حل بشه.

    فقط باید رگه خوابش و پیدا کنی تا راضیش کنی بیاد. مردا همه یه نقطه ضعف دارن(منظورم همون رگه خوابه) که اگه از اون راه وارد بشی حتما میتونی راضیش کنی.
    امیدوارم تونسته باشم کمکی بکنم.
    موفق باشی.
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  6. باسلام
    دوست گرامی
    مشکل شما منو یاد وصیت نامه چارلی چاپلین انداخت ایشون به دخترش میگه(نقل به مضمون):
    "" دخترم خودت رو برای کسی عریان کن که روحش رو برات عریان کرده"" و یا به این عنوان""دخترم هیچگاه خودت رو برای کسی که روحش رو برات عریان نکرده ، عریان مکن"" (چون زمان زیادی است که از مطالعه اون میگذره ، یک مقدار از نظر جمله شک دارم)
    به زعم بنده این جمله بسیار زیبا و پر مغز ،میبایست سر لوحه انتخابه تمامی دختران عالم شود! نیازی به تفسیر اون نیست زیرا خودش خودشو تفسیر میکنه.
    بگذریم  دیگه کاریست که شده و شما نمیتونید تا آخر عمرتون غصه این اشتباه مسلم خودتونو بخورید.از طرفی  با عنایت به اینکه امکان تغییر روحیات و اخلاق طرفتون بسیار کمه(طبق تجربه) پیشنهاد میکنم یکبار و برای آخرین بار با ایشون رک و راست خواستتونو بگید و بصورتی هم التزام بگیرید تا در آینده به مشکل بر نخورید .اگر قبول کرد که هیچ ! در غیر اینصورت از خیرش بگذرید چون مجرد بودن خیلی بهتر از اسیری رفتن و یا رفتن و بازگشتن با یک یا دو بچه خواهد بود.
      ضمناً مشابه این مورد شما، در همسایگی ما اتفاق افتاده بود و پسره بعد از دوسال و همبستری و ازاله بکارت دختره ، گفت نمیخوامت !! دختر بیچاره بعد از 6 ماه دوندگی بالاخره طلاق گرفت ولی ماه بعدش با یک پسری متشخص در محیط کارش آشنا شد و ایشون مشکل دختره را براحتی قبول کرد و الان هم با زندگی خوشی داشته  و دارای یک دختر با مزه  هم هستند.(البته توجه کنید این مورد همه جا و در هر زمانی صادق نیست)
    به هر حال عقل حکم میکنه  خودت با چندتا بزرگتر بدون رویدرواسی مشورت کرده  (چون مسئله یک عمر زندیگه)بعد تصمیم بگیر.
    انشالله مشکلت حل خواهد شد ضمناً ببخشید که کمی رک صحبت کردم.
    موفق باشید.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  7. اول بايد بگم كه پستتون حذف ميشه چون عنوان خوبي انتخاب نكرديد.دوم اينكه من هم با كليه دوستان موافقم.چطور اين آقا قبل از اينكه اين اتفاق واستون بيفته شكاك نبود!
    زندگي كردن با يه آدم شكاك مثل زندان ميمونه، اين رو بدون اگه موهات مثل دندونات سفيد شه و تنها بموني بهتره تا اينكه يه عمر با بدبختي زندگي كني.الانم كه امكان ترميم بكارت وجود داره.پس خودتو تا ميتوني ازش دور كن.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  8. سلام دوست من

    بذار راههای پیش روت رو بررسی کنیم

    اولین احتمال اینه که شما بخاطر مشکلی که برات پیش اومده ، مجاب شدی که فقط و فقط باید با این آقا ازدواج کنی

    دو حالت بیشتر رخ نمی ده

    یکی اینکه این آقا بلاخره یکروزی بهت می گه ، بنظر من تو اونی که من می خوام نیستی و من دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده هستم و تو ... ( که بنظر من لااقل صداقتش قابل تقدیره و شمام باید بقول قلعه نوعی خدا رو شاکر باشی که گرفتار چنین آدم سه نقطه ای نشدی )

    یک حالتشم اینه که این آقا با شما ازدواج می کنه اما یکروز سر زمستون میاد می گه ، می بینم که داری کارتون پینوکیو نگاه می کنی !!!! هزاربار نگفتم " گربه نره " نامحرمه ؟! و طلاقت می ده ( در اینجا شما یکبار دیگه خدا رو شاکر باید باشی که نجات پیدا کردی )
    بنظر من زندگی با یک آدم شکاک همون جهنمیه که خداوند متعال وعده شو به ما انسانها داده و اصلا در شان یک خانم بخصوص خانم دکتر نیست که با چنین انسانی وصلت کنه . این جور مردها مانع زندگی و کار و اجتماعی بودن ، خانم ها هستند .

    یک حالتم البته اینه که یکروز سرزمستونی از خواب بیدار می شید می بینید فرضا به جرم ، دست دادن با عموتون ، سرتون روی بدنتون نیست که ما زیاد به این نمی پردازیم ( البته همین جای شکر داره چون مرگ 3 - 4 بار از زندگی با آدم شکاک و بدبین بهتره )

    خب اینا همه بر فرض ازدواج بود
    اما دومین احتمال اینه که شما یک روز سر زمستونی ( گیردادم ) به خودت می گی :
    حالا من یک اشتباهی کردم ولی دلیل نمیشه بخاطر این اشتباه زندگیم رو تا ابد تباه کنم .

    در اینجا من خدا رو بجای شما شکر می کنم ! و بهتون تبریک می گم . چراکه
    دوست عزیز
    حتی همون احتمالی که شما دادید ( یعنی تنها ماندن تا آخر عمر و ازدواج نکردن ) 3000 بار از ازدواج با انسان بدبین بهتره . یکسر به دادگاه خانواده بزنید متوجه می شید که مردهای بدبین که تعدادشون کم هم نیست ، زندگی رو چنان به کام همسرشون تلخ می کنن که اگر طلاق میسر نشه ، خانم حاضره خودکشی ( خودسوزی ) بکنه اما دیگه با اون مرد زیر یک سقف زندگی نکنه . پس تا همینحاشم خط کشیدن دور این آقا به نفع شماست و از طرفی
    نسل مردهای سه نقطه در این ولایت البته هرگز منقرض نمی شود اما کم کم شاهد رویش انسانهای بهتر هم هستیم . کسانی که سلامت و صحت وجودی یک انسان رو به فیزیک بدنیش و یک مساله صرفا فیزیکی پیوند نمی زنن .

    اصلا قصد ندارم رابطه شما رو تایید یا تکذیب کنم چون مساله کاملا شخصی هست و به فرهنگ و نگرش خودتون باز می گرده اما حتی اگر اشتباه ترین کار روی زمین هم باشد ، قطعا از اون اشتباه تر ، پذیرفتن زندگی با چنین مردی هست .

    شما بسلامتی پزشک می شید . قاعدتا برای ازدواج هم از لول و سطح خودتون انتخاب خواهید کرد و اگر چه شعور با سطح سواد رابطه معنی داری نداره اما میشه امیدوار بود در میان پزشکها و افراد تحصیلکرده ، انسان درست و حسابی بیشتر پیدا بشه .

    اینجا دو تا نکته هم می گم که توی کنکور هم میاد

    1- نه فقط در مورد این آقا که درباره موارد بعدیتون هم هرگز بخاطر اتفاقی که براتون افتاده ، کوتاه نیاید و ضعف های آشکار طرف مقابل رو بخاطر نداشتن بکارت ، نادیده نگیرید

    2- پسرها بخصوص زیر 20 و شاید تا 25-30 خیلی روی مورد بکارت حساس هستند ولی به مرور که رشد می کنند اگر انقدر  هم خوش شانس باشند که جدای رشد جسمی ، از رشد فکری هم بهرمند بشوند ، اونوقت کم کم به مسائل مهمتری فکر خواهند کرد و دغدغه چنین موضعی رو نخواهند داشت . یکم به خودتون زمان بدید ، عجله نداشته باشید .
    مردها گرچه بهترینشون هم چیز جالبی نیستند اما بهرحال بد و خوب دارند و منتظر نوع خوبش بمونید ...
     
    تشکر شده توسط : 11 کاربر
  9. به نظر من يه اشتباه نمي تونه براي ادم آخر زندگي باشه. من احساس مي كنم اين آقا از نظر شغلي و جايگاه اجتماعي از شما پائين تره و اين موضوع بكارت شما رو بهانه كرده تا مانع فعاليتهاي اجتماعي شما بشه. در واقع مي خواد با خانه نشين كردن شما حقارت خودش رو كمرنگ كنه.
    اگر دنبال بهترين راه هستي اينه كه مرگ يك بار و شيون هم يك بار . زير همه چيز بزن و خودت رو خلاص كن. مطمئن باش بعدها مي توني با يكي از همكاران  خودت كه همفكرت هست ازدواج كني. تازه گيرم كه ازدواج هم نكني وقتي وارد محيط كار ميشي انقدر دور و برت شلوغ مي شه كه حد و حساب نداره (البته اين فرض براي اينه كه ازدواج نكني كه البته هستن آدمهايي كه بر اثر يك سري اتفاقاتي براشون پيش اومده بخوان چنين ازدواجهائي داشته باشن كه بكارت طرف مقابل براش مهم نباشه. مثلاً يكي از دوستاي خودم نامزدش قبل 1 هفته مونده به برگزاري مراسم ازدواجشون تو دربا غرق شد. و اين خانم هم بعد از 1 سال با پسر عمش ازدواج كرد كه اون هم خانومش براي گرفتن پناهندگي تنهائي به كانادا مهاجرت كرده بود.)
    خيلي صحبت كردم/
    منطقي فكر كن . ازدواج با اين مرد شكاك اصلاً درست نيست.
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  10. سلام دوست عزيز

    اميدوارم اين پست رو حذف نكنند واقعا اميدوارم اين كار رو نكنند چون مشكل شما مشكل خيلي از دختر خانمهاي تحصيلكرده مملكتمونه

    از نظر روانشناسي معلومه كه ايشون نقطه ضعف شما رو پيدا كرده و ميدونه به خاطر ترس از آبرو و آسيب ديدن بكارت شما همه جور كوتاه ميايد پس برگ برنده دستشه(از نظر خودش).هر وقت خواسته چيزي رو تحميل كنه و شما نپذيرفتيد خيلي ماهرانه بحث رو به بكارت ربط داده اما الان نوبت شماست .
    يك تصميم جدي بگير و قاطعانه بهش بگو نه.
    من ميدونم كه اين نه كفتن واقعا سخته.علاقه 4 ساله چيزي نيست كه من و بقيه دوستان تو اين فروم بياييم و بهت بگيم فراموشش كن.
    اگه يك گنجشكم 4 سال تو خونت باشه بهش دل ميبندي چه رسد به آدم
    اما من ميگم با همه سختي كه داره ميشه فراموش كرد.تو دو راه داري
    1)ترميم بكارت
    2)گفتن قضيه به همسر آينده ات
    اگر همسرت يك فرد تحصيلكرده باشه كه اصلا واسش مهم نيست
    ولي يك چيزي رو بگم .همه چيز رو ميشه تحمل كرد جز بدبيني.جز اينكه طرف فكر كنه برگ برنده دستشه.فكر كنه زندگي ميز بيليارد و بايد هرجور شده به اونكه اون طرف ميز ايستاده غالب بشه
    من ميدونم اون آقا اينقدر ها هم كه ما ميگيم بد نيست اما براي شرايط تو فرد خيلي مناسبي نيست.
    من اميدوارم به خاطر يك تيكه گوشت بي ارزش زندگيتو جوونيتو كاخ آرزوهاتو ويران نكني
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  11. سلام

    دوست عزیز،معلومه که خودت هم متوجه شدی که دوستت شخص مناسبی برای ازدواج باهات نیست.
    در ادامه صحبت دوستان،من هم 3 نفر را میشناسم که با شخص سختگیری مثل دوستت ازدواج کردند که یکیشون سر یک سال جدا شدند.(سر 1 سال با یک پسر دیگه ازدواج کرد.) یکیشون الان 8 ساله که با یک بچه هر روز پشیمون تر از دیروز و تا حالا چندین بار تا طلاق پیش رفته ولی شوهرش طلاق هم نمیده (این دوستم دقیقاَ شرایط تو را داشت...پاره شدن هایمن و...و آخرش درسش را هم ول کرد).و..
    ولی آیا کسی را میشناسی که با این شرایط ازدواج کرده باشه و الان خوشبخت باشه؟
    میدونم توی شرایط سختی قرار گرفتی،ولی مبادا که از چاله توی چاه بیفتی.

    و مطمئن باش که با این شرایط باز هم موقعیت ازدواج موفق داری.

    امیدوارم که با خواندن صحبتهای همه دوستان که همه خیرخواهانه حرف زدند ، تصمیم درست بگیری.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  12. باسلام وخسته نباشد .اول این نکته را بگوییم که با تمامی اظهار نظر شما بزرگان در مورد رابطه بین فهم ،شعور ، میزان تحصیلات و ازدواج با دختر غیر باکره مخالف هستم . دوم خانم محترم اشتباهتان را با اشتباه جبران نکنید و با چنین فردی ازدواج نکنید احتمالاً یا شما را آنقدر می زند که نفس کشیدن یادتان برود یا خودتان ترک نفس کشیدن می کنید یا یک شب صبح که بلند شوید می بینید روحتان بالای سر شما و همسر پشیمانتان ناظر است . شما اشتباه کردید ورابطه غیر شرعی انجام دادید حال دوباره اشتباه نکنید و همسری چنین مردی را قبول نفرمائید او شاید با خودت این چنین فکر می کند که شما که هم اکنون حاضر به برقرای رابطه با شخصی شده اید چطور بعد ازدواج و مستقل شدن و آزادی بیشتر دست به چنین کاری نمی زنید . ضمناً حتماً از مشاوره غافل نشوید .  
    تجربه ها چه بسیارند و تجربه پذیرها چه کم . امام علی (ع)
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  13. tanaz_2



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    سلام دوست عزیز:

    یک نکتهء مهم را که بر اساس تجربه پیدا کردم دوستانه به شما می گم .
    اینکه هیچ وقت به دنبال تغییر دادن خصوصیات اخلاقی کسی به خصوص بعد از ازدواج نباشید اما ممکن به خاطر شما ویا در اثر مشاوره کمی بهتر بشه .حالا به دلت رجوع کن ایا اون قدر
    دوسش داری و اون قدر نکات مثبت در وجودش هست که بتونی این خصوصیت اخلاقی را حتی اگر کم بشه تحمل کنی؟(نه به خاطر بکارت و یا آبرو) واگر صرفا به خاطر این دو مورد میترسی باید بگم ازدواج کردن و تحمل چنین خصوصیتی نتیجه ای به جز  پشیمانی و بدبختی نداره اگر برای همیشه تنها زندگی کنی صد ها بار بهتره. در ضمن شما خودت تحصیل کرده ای و اینده ای روشن پیش رو داری به خداوند توکل کن و یک بار  برای همیشه ترک رابطه کن.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  14. با سلام وخسته نباشيد خدمت تمامي دوستان ارجمند
    دوست عزيز ودلنگرونم تمامي دوستان نكات خيلي خوب وآموزنده اي روگوشزد كردندولي باز منم ميگم كه حتما بهانه اي جوركن و ازش جداشو ازش دل بكن،ميگم به نظرت اگر تو نسبت بهش بددلي كني جوابت رو چي ميده؟؟؟مثلا"اگر تو بهش گير بدي اون چه عكس العملي نشون ميده؟؟؟امتحان كن،گير سه پيچ بده،به جاي سلام بگو كجابودي با كي بودي؟چرااينجور؟چرا اونجور؟مثل گيراي خودش،شايد بتوني با اين بهانه راحتتر ازش جدا شي!!!
    واز خيلي چيزاسردربياري كه تاحالا حواست نبوده ،ببخشيد به نظرمياد اونقدر كه به بكارتت فكر ميكني به هيچ چيز ديگه اي فكر نميكني فكر ميكنم تمام ذهنت مشغول بكارتت ولي آينده ات خيلي خيلي ارزشش بيشتر از اينحرفهاوفكراست پس اراده كن و همه چيز رو منطقي تمام كن.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  15. سلام دوست عزیزم
    من هم دوستی داشتم که دقیقا مشکل شما رو داشت منتها 1000 برابر بدتر. این دوست من 8 سال با آقا پسری دوست بود و متاسفانه به خاطر سهل انگاری خودش هایمنش رو از دست داد و بعد از اون زندگیش شد جهنم. این آقا هم مثل دوست شما قبل از این موضوع  رفتار فوق العاده پسندیده و منطقی داشت. ولی بعد از این ماجرا 360 درجه رفتارش به کل عوض شد، حتی دست بزن هم پیدا کرده بود.طفلی دوست خوبم از ترس به تمام حرفاش گوش میداد. بدتر از همه این بود که تهدیدش هم میکرد که اگر به حرف من گوش نکنی خانواده ات مطلع میشن.طفلی دیگه به کل درمونده شده بود تا اینکه رفتیم دانشگاه. به محض اینکه اطلاع پیدا کرد که میخوایم به دانشگاه بریم روزگار دوستم سیاه شد. هر رور کتک و تهدید و .... فقط به خاطر یک اشتباه این همه زجر کشید و تحقیر شد. هر چقدر هم ما بهش میگفتیم این آقا رو ول کنه از ترس از دست دادن بکارتش و آیندش مخالفت میکرد. دیگه به حدی رسید که به خاطر حرف این آقا که میگفت اگر بری دانشگاه دیگه منو دوست نداری و یکی بهتر از من پیدا میکنی و حق نداری تو کلاسی بشینی که پسرا هستن قید دانشگاه و تحصیل رو زد. ولی بازم آزارها تموم نشد تا حدی که دوستم به خاطر عذاب هایی که میکشید خودکشی کرد اون هم 4 بار که سری آخر رگ دستش رو زد. ولی خوشبختانه زود به دادش رسیدیم و زنده موند. بعد از اون من تصمیم گرفتم که خانواده اش رو در جریان بزارم. سخت بود ولی برای دوست عزیزم باید کاری میکردم.تا اینقدر عذاب و سختی متحمل نشه، با مادرش تماس گرفتم و جریان رو گفتم البته نه کامل. از دوستم هم خواهش کردم روابط رو کمتر کنه ولی متاسفانه از ترس و بی ابرویی بازم ادامه داد تا اینکه دوستم باز هم خودکشی کرد و این بار اینقدر دارو مصرف کرد که به اغما رفت. منتقلش کردن به بیمارستان و خدا رو شکر زنده موند. پدر و مادر دوستم هم از این آقا شکایت کردن  از اون آقا و دوست من تعهد گرفتن. بعد از اون بازم تهدید ها شروع شد ولی این بار دوستم سر عقل اومد و با این آقا به کل رابطش رو بهم زد. با اینکه اون آقا همچنان مزاحمت ایجاد میکرد. تا اینکه چند ماهی طول کشید و دوست من تا حدی به زندگی عادی برگشت.این رو هم اضافه کنم که این آقا دست بردار نبود و حرفش هم این بود که به خدا عاشقتم تمام این کارها و این حرفا بخاطر اینه که از دستت ندم. بعد از حدود 8 ماه اومد دانشگاه. رشته مورد علاقه اش رو خوند. با نداشتن بکارتش هم کنار اومد. تا اینکه فوق لیسانس هم گرفت و تو این مدت نزد چند تا مشاور هم رفت چون با وجود کارهایی که انجام داده بود از نظر روحی دچار مشکل شده بود.تا اینکه مواجه شد با اسرار خانواده اش مبنی بر ازدواج. طفلی خیلی میترسید.بالاخره ازدواج کرد ولی با صداقت. به همسرش همه چیز رو عنوان کرد. اون هم گفت که بکارت و این مسائل مهم نیست و صداقت برام مهمه و گذشته هر کسی به خودش مربوطه. حالا این ماجرا رو گفتم دوست خوبم برای این بود که فکر نکن با از دست دادن بکارتت دنیا به آخر میرسه و این عذاب و سختی و رنج رو به خاطر این موضوع تحمل کنی. از نظر من این رابطه قطعا به هیچ جایی نمیرسه جز نیستی پس قبل از اینکه موارد بیشتر و عذاب آور تری از این آقا ببینی رابطه ات رو به کل کات کن.
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 3
رفتن به صفحه 1   


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.18 ثانیه (99)