شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

بعد از بین رفتن بکارت

  1. ممنونم پوریا جان
    آره مشکلو خوب گرفتی
    بعد مشکل بکارت فکر میکردم آروم تر میشه اجازه میده همه چی آروم و منطقی جلو بره
    دیشب اس ام اس زدم کلی ناز خریدم که برم دنبالش بریم چیتگری جایی اعصابش راحت شه بعد باهاش حرف بزنم
    گیر داد تو مرد نیستی به چیزیت دل خوش نیستم کسی که همه کسش من بودممیدونم یههو اینجوری شده تو کمتر از 2هفته  میگه جربزه نداری منم بهمریختم گفتم باشه دیگه نمیخامت
    یعنی میتونه به اون مشکلی که هست(بکارتش) همه چی خراب کنه بره یعنی ازش برمیاد؟؟نمیترسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یعنی خدش بی خیال میشه؟؟؟؟؟؟؟
     
  2. ممنونم پوریا جان
    آره مشکلو خوب گرفتی
    بعد مشکل بکارت فکر میکردم آروم تر میشه اجازه میده همه چی آروم و منطقی جلو بره
    دیشب اس ام اس زدم کلی ناز خریدم که برم دنبالش بریم چیتگری جایی اعصابش راحت شه بعد باهاش حرف بزنم
    گیر داد تو مرد نیستی به چیزیت دل خوش نیستم کسی که همه کسش من بودممیدونم یههو اینجوری شده تو کمتر از 2هفته  میگه جربزه نداری منم بهمریختم گفتم باشه دیگه نمیخامت
    یعنی میتونه به اون مشکلی که هست(بکارتش) همه چی خراب کنه بره یعنی ازش برمیاد؟؟نمیترسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یعنی خدش بی خیال میشه؟؟؟؟؟؟؟
     
  3. سلام
    ببین دوست عزیز نامزد شما حساس شده و فکر میکنه که الان که پرده بکارتش آسیب دیده شما ازش سواستفاده میکنید و هر چی شما میگید باید بگه چشم یه جورایی باید زیر بار بره!
    به این وصلت راضیه اما دوست نداشته اینجور بشه یه جورایی احساس حقارت میکنه و فکر میکنه که شما مجبور به این ازدواج شدید به خاطر آسیب دیدن پرده بکارتش موضع گرفته و ظاهرا بی اهمیت شده اما در وجود اش یک عالمه شور و غوغاست که نکنه خدایی نکرده جدا بشیم.
    خلاصه بگم دوست نداره کوچیک بشه و آسیب دیدن بکارتش را عامل کوچیک شدنش میدونه.
    یک مدت بهش صبر بدید ازش دور بشید و فاصله بگیرید  بعد یواش یواش نزدیکش بشید میبینید که آروم شده و به حرفاتون گوش میده.
    در ضمن زندگی ساده نیست بیشتر فکر کن.
    موفق باشید
     
  4. هرچی sami بگه البته گفته های بقیه هم مهم و قابل ستایش هست
    از نظر من این چیز ها که همه و خودت میگین بیشتر کمک میکنه تا اینکه بد باشه ... و من و تو تقربا هم سنیم , باید بگم که اگه بخوای نگرانی بوجود بیاری ایناول کاری , همه تو رو مقسر میدوننااااا
    بعدش هم به فکر خانومت هم باش دوسته من , فکر نمی کنم زیاد دوست داشته باشه که به چشم یک انسان ناقص دیده بشه که واقعا هم نیست و هیچ زنی اصلا ناقص نیست
    اگه تن به این کار خواهرت بدی این همسر اینده شما هست که از همه بیشتر دلش میشکنه و غم دار میشه , همه ی رفتار و نگرانی ها هم محترم هست ...

    بعدش هم همه چیز درست میشه این که قهر و قهر بازی شده نگرانی نداره
     
  5. سلام
    ولی به نظر من هرکاری که میکنید ازش دور نشید اون بیش تر از همیشه بهتون احتیاج داره و دلش می خواد بیش تر از همیشه کنارش باشید.
    اون بخاطر فشارایی که روشه بخاطر بکارتش و هزار جور فکر و خیال و همون چیزایی که اقای maepc گفتن الان خیلی داغونه و این حرفارو میزنه بازم شما برید جلو و ارومش کنید و تو این اوضاع حتی اگر بدترین رفتارم باهاتون داشت درکش کنید و تنهاش نذارید هرگز.
    امیدوارم زودتر مشکلتون حل بشه.
    یک پیشنهاد شب موقع خواب که تنها میشه و فکر و خیال میزنه به سرش بهش زنگ بزنید اون موقع ادم از همیشه اروم تره و باهاش حرف بزنید و بهش اطمینان بدید دوسش دارید.
    و چه این اتفاق میفتاد و چه نمی افتاد شما از قبل اون و انتخاب کرده بودید و واقعا دوسش دارید مطمئن باشید اروم میشه.
     
  6. مرسی از همتون
    ساببر جان  میدونم از من مطمئنه که تا آخرش هستم
    مریم خانوم ممنونم از نظرت منکه بهش گفتم خواهرام بهت توهین کردن قطعهرابطه کردم بس نیس؟ میشه یه دختر 31 ساله با یه بچه یا یه دختر 21 ساله روزد؟؟؟
    بدشم اصلن راه نمیده امروز به جای با من بودن با مادرش رفتن به خونه خالشوترجیح داد اینقدر گیر داد که قسم خردم نمیخامش هر چند خدشم میدونه کشکهاین حرفم اما نمیدونم چیکار باید بکنم اصلن تاحالا ایجور نبوده

    نه از قبله اون مشکل هم سازه مخالف میزد پوریا جان گرفته مطلبو
    اصلنفکر نمیکنه با مشکل به وجود اومده بخوام سواستفاده کنم مطمئنم خدمبهش گفتمچون مطمئن شدیم کاملن از بین نرفته گفتم تا بعد عقدمون همه چیتعطیل اونلحظه قسم خردم و آرومش کردم که ما ماله همدیگه ایم
    من میگم یعنی واسشمهم نیس ازم جدا شه هر مشکلی هم که داشته باشیم دیگهبعده این مشکل به نظرهمن باید به ساختن زندگیمون فکر کنیم هر دومون

    از یه ماه پیش گیر داده من عاشق نیستم نمیدونم الان چش شده
    بعد از دیدن خاهرم واسه خواهرم نامه نوشت که بدم توش نوشته بود من عاشقانه مهدیو دوست دارم مهدیم همین طور نسبت به من ...
    حالا تا پرسید خواهرتو زدی که به من توهین کرد گفتم نه ولی رابطمو قطع کردم .
    شاید نیاز به فرصت داره اما تا حالا تو این 2سال اصلن اینجوری نبوده به قوله خدش الان جمع شده تو این یه ماه نرکیده ناراحتیاش
    چند وقت پیش ازم خواسته بود یه مدت تنهاش بذارم تا فکر کنه و برگرده(برگرده)
    اما نمیذاشتم هی اعصابش خورد میشد اما دسته منم نیس ازش بی خبر باشم میمیرم نمیدونم چه حکمتی داره چی کار کنم به نظرتون ...))


    قبلنا آخرش 2ساعت میتونست بی من دوام بیاره اما الان...
    اینم بگم 8ماه تو شرکتم با من کار میکرد البته مادر پدرش میدونستن و راضی بودن و چون هم رشته ایم
    بعد از عید امسال جایی گرافیست شد که یک روزه درومد گفتم چرا گفت: من بدون تو جایی
    نمیتونم کار کنم باید جایی باشه که کنارت باشم.

     
  7. ببین تو که میگی از قبل از این مشکلم سازه مخالف میزد فکر نمی کنی یه مشکل دیگه وجود داره؟
    نمیخوام این حرف و بزنم ولی شاید از قبلش از این رابطه پشیمون شده شاید تو برزخه موندن و رفتن گیر کرده بوده که ازت میخواسته تنهاش بذاری تا خودش دوباره برگرده؟
    اصلا دوست ندارم فکرت و خراب کنم ولی بهتره خیلی جدی دلیل کاراش و بپرسی و بهش بگو تا دلیله حرفاش و نگه به چیزای دیگه که میگه توجه نمیکنی.
    بهش بگو برای اخرین بار ازت می پرسم بالاخره یا میخوای باهم بمونیم یا نه و دلیلتم واسه تصمیمی که میگیری میخوام بدونم.
    بگو اگر میخوای به هم برسیم باید کنارم باشی و کمکم کنی نه اینکه جلوم وایسی و اوضارو از این که هست بدتر کنی و هی مشکل درست کنی.بگو باید عاقلانه تصمیم بگیریم نه اینکه از روی عصبانیت و بچه بازی همه چیرو خراب کنیم و راه برگشتی نذاریم.
    شایدم چون شما شرایطه ازدواج ندارید و مطمئنه یجورایی خانوادش قبول نمیکنن زده به سرش اینا همش در حده حرف و حدسه شاید مشکله اصلی معلوم بشه.
    ببین دخترا زیاد تو تصمیماتشون اونم از نوع تصمیمات بزگ ثبات ندارن وقتی با عقل و احساس درگیر میشن زود جا میزنن.
    تو که انقدر دوسش داری نذار از دستش بدی.منم مطمئنم اگه رگ خوابش و پیدا کنی میتونی ارومش کنی.
    شاید اگر یکم جدی برخورد کنی به خودش بیاد.
    امیدوارم موفق باشی.
     
  8. شرایط ازدواج؟مادیات منظورتونه خوب من که مشکلی ندارم بجز کار اونم داشتماما ورشکست شدم الانم 2ماهی میشه حسابامو پاک کردم فوقش یه کار دولتی جورمیشه(که 2بار جور شد مسخره بازی دراورد نتونستم استخدام شم)میرم خاستگاریهم خونه و هم ماشین دارم.

    اینبار با جدیت گفتم حالا که خدت نمیخای باشه باشه و قسم خردم میرم
    گیر داده چرا با خاهرات برخورد نمی کنی؟
    مگه من اولین کسی هستم که خوانوادش مخالفه هر کی مخالفت دید باید عقب بره ؟کم بیاره؟
    اصلن اینجوریشو تاحالا ندیده بودم .
     
  9. سلام اقا مهدی.من سنم خیلی کمه که بخوام در مورد مشکلتون اظهار نظر کنم.اما یه دخترم.من دوستی داشتم که مشکلش مشابه خانم شما بود.به نامزدش میگفت مامانی هستی،استقلال نداری،همش طرف مامانتینا رو میگیری،لابد فردا تو زندگی هم میخوای طرف خانوادت باشی و منو خورد کنی.من بهش گفتم ازش بپرس اگه مامانشینا با ازدواجتون مخالفت نکردن چه کار میکنی؟ نامزدش کفت:خوب نکنن،تو خانم منی،عشق منی،واسم از همه مهم تری اینقد پات می ایستم که مال خوده خودم بشی.دوباره ازش پرسید تو هیچ وقت به خاطر من جلو خانوادت نمی ایستی،نامزدش گفت : تو تو خونه مایی؟ میبینی من به خاطر تو چه دعواهایی راه میندازم؟ اینجوری شد که دوستم گفت وای من چقد بد بین بودم و کلی خجالت کشید.قصد من از مطرح کردن این موضوع این بود که بگم مشکل سردی خانمتون :1. حساس شدن به خوهاراتون و مادرتون،2.حس حسودی دخترانش.3. احساس اینکه شما قصد سء استفاده جنسی ازش داشتید.به نظر من اشتباه شما این بوده که:1. خواهراتون تنهایی رفتن ببیننش.2.اینکه زود گفتین نمیخواینش،شاید اون میخواد زیاد ناز کنه شما که نباید از کوره در بری.باید مثل کوه کنارش باشیدحالا باید چه کار کنید؟ به نظر من عشقتونو بهش ثابت کنید،بگید که از همه دنیا واسش مهم ترید چه برسه نظر خواهر و مادر.بگید تا آخرش با هاش هستید.بگید چون عاشقشید از فرط التهاب عشقی باهاش رابطه داشتید نه شهوت،سوپریزش کنید،کادو بخرید،لحضه ها. خاطره های دوران عاشقی رو براش تداعی کنید.از همه مهم تر بهش ثابت کنید تو دنیا هیچکس به اندازه شما دوسش نداره(اگه به این احساس برسه که اصلا فکر جدایی به سرش نمیزنه).موفق باشید.
     
  10. اوایل رابطه یعنی همون 2سال پیش وقتی هنوز خوب نمیشناخت منو اصلا اجازه نمیداد بیشتره چند ساعت قهر بمونیم.
    اماالان احساس میکنم چون از موندنم مطمئنه و از علاقم داره بازی میکنه هزارتا فکر تو سرمه شایدم بیشتر به خاطر درگیری هاس با خواهرام

    ولی اوننباید کم بیاره شاید خواهرام دارن تشر میزنن باید کم بیاره؟؟؟؟؟؟؟؟میگهنمیتونم با خواهرات کنار بیام چطور تا دیروز میگفت خودن واسم مهمی؟؟؟؟؟؟
     
  11. با سلام
    ببین دوست عزیز با دعا مسئلت حل نمیشه بلکه باید منطقی تر به این مسئله نگاه کنی
    اون خانم با توجه به مشکل بوجود آمده  به نوعی دچار اضطراب و نگرانی خاطر شده و تو نباید به خاطر این مسئله با خواهر و حتی خانواده ات دعوا و مرافعه ای داشته باشی که این باعث تشدید مشکل میشود .با نرمی و ارامی به نامزدت بگو باشه من تذکر میدم ولی جبهه نگیر که باعث تنش بشود و سعی کن با خانواده ات زودتر به خواستگاریش بروید ولی از رابطه ات هیچ چیز نگو که این باعث سرافکندگی نامزدت در حال و آینده میشود و هیچگاه نمی تواند سر بلند کند .
    فقط سعی کن خانواده خودت را مجاب کنی که نیازی به این کار نیست و این باعث سر شکستگی شماست
    به امید موفقیت شما

    خدا باتوست
     
  12. من به دعا خیلی معتقدم چون میدونم به یکی از کاربرا رفته تو برزخ ...هرکاری میکنم نمیشه سخته.اعصاب واسم نمونده عاشق صبر نداره میدونید خودتونهرکی میتونه صبر کنه به من بگه
    شاید من عاشق نیستم.

    با من دارهبد میکنه داره همه چی رو میپیچونه خاستگاری که نمیتونم برم باید شرایطعادی بشه همه چی آروم بشه.شاید اون بعد از 2سال فکر میکرده با خواهرم حرفبزنه ماجرا
    گل و بلبله
    اما من 4تا خواهر دارم خدمم تک پسرم کلی روم آرزو دارن اون نباید اشتباه میکرد من خدم میتونستم حلش کنم خدم ماجرارو جلو ببرم.

    توعمرم اینجوری بهت زده نبودم آخه مدعی عشق بود شما همگییییییییییییییییییمیدونید قرار نیس و نبوده با همه ازدواجا وافقت کنن خوانوادها
    حالا مخالفتی هست مرد و مردونه وایسن تا اون چیزی که ادعا میکردن اون عشقو رسمیش کنن

    وای خدا کی فردا میخواد روزه مردو بهم تبریک بگه
    هنوز لباسایی که به عنوان روزه زن واسش خریده بودم تو تنش ندیدم اون شلوار جینی که دوس داشت بخرم واسششششششششششششششششششش

    خواهرام برام شیرنی و هدیه گرفتن حتی دامادا چون پدرم 2سال پیش فوت کرده و ...............................
    هیچی دیگه کاش همه اینا خواب باشه . . .
     
  13. دوست عزیز اینقد خودت رو ناراحت نکن اگه خانوادت اصرار دارن خیلی محکم جلوشون وایستا و بگو این به من توهینه به هیچ وجه هم زیر بار حرفشون نرو همین چرا اینقد فکر میکنی اصلا فکر کردن نداره یا این که به یکی از خواهرات که باهاش صمیمی تری رک بگو آقا من با ایشون رابطه داشتم بالاخره جوونیه و این کارا !! ما هم دل داریم دیگه مگه آسمون به زمین میاد
    شما وقتی کاری میکنی باید پاش وایستی من نمیگم کارت اشتباه بود اتفاقا کار درست رو شما انجام دادی آدم آخه تا کی باید به رسم و رسوم قدیمی که یه قرون هم ارزش ندارن دل ببنده؟؟؟؟
    در ضمن اگه به حرف خانوادت گوش بدی آبروت رفته
     
  14. mahdi_23 نوشته است: سلام به همگی...

    به خاطر خیلی مشکلها الان خیلی به هم ریختم

    اما . . .
    چند روز پیش با نامزدم رابطه ای که داشتم به اشتباه بکارتش فکر میکنم از بین رفت و چند قطره خون اومد
    البته باید بگم ما بعد از توافق انکارو کردیم باره اولم نبود و واقعا قصدمون ازدواج بوده و بدتر اینکه نزدیکه خاستگاریمم بوده

    حالا چیکار کنم ؟


    میدونم مادرم و خاهرم به احتمال زیاد برگ تایید و میخان

    چیکار کنم فکر کنم این هفته خاهرم میخاد بره خونشون و ببیدش
    من 23سالمه و اون 22
    شانسه منه دیگه . . .


    سلام
    2 راه وجود دارد
    1 - به همراه دختر خانم به پزشک زنان مراجعه کرده  و ماجرا را تعریف کنید  احتمالاً کمکتان میکند  ( شاید اصلاً بکارت از بین نرفته باشد )
    2 - به خوانواده تان بفرمایید  اعتمادتان 100% است و  علی رقم اعلام آمادگی همسرتان برای مراجعه به پزشک شما نمیخواهید این کار را بکنید .
    قبل از همه این ها هم به خدا توکل کنید
    در ضمن پاره کردن بکارت یک دختر خانم  حتی با انگیزه ازدواج یک خیانت  محسوب میشود .
    کار درستی نکردید
     
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 2 از 2
رفتن به صفحه    2


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.31 ثانیه (96)