شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

پیوند خواهر برادری یا .....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


شما چی فکر می کنید؟؟؟؟؟
نظر شما چیه؟؟؟؟
0%
 0%  [ 0 ]
مهم احساس وابستگی می کنم
0%
 0%  [ 0 ]
مجموع رای ها : 0

  1. سلام به تمامی دوستان عزیز.دختری هستم 24 ساله.نامزد داشتم حدود 6 سال به پاش نشستم تا درس خوند و زمان رفتن به خدمتش فرا رسید.بنا به مشکلات اخلاقی که داشت و صحبت هایی که با مشاور داشتم واقعا ازدواج با اون رو صلاح ندیدم و چون خودش هم آنچنان بی میل نبود این رابطه با اینکه دیگه کسی نبود که خبر نداشته باشه تموم شد.تو محل کارم همکاری دارم که مثل دو تا خواهر و برادر همدیگه رو دوست داریم تو تمام کارها تو تمام مشغله ها بهم کمک می کنیم.اون از نظر شخصیتی و اخلاقی و علمی و کلا از همه لحاظ تو محل کار سره.بی نهایت مهربونه.اون دو سال هست که با خانومی از خودش 3 سال بزرگتر عقد کرده و زنه اخلاقهای مزخرف و عجیب غریبی داره که تو عفل نمی گنجه و مدتیه که رابطشون قطع شده و با وجود اینکه این آقا هم واسه ادامه پیش قدم شده ولی تا الان اون خانوم هیچ میلی نشون نداده البته قبل از اون هم ظاهران اذیت های عجیب و غریبی به این آقا کرده طوری که اونجوری که به نظر میاد هیچ علاقه ای به هم ندارن حتی بارها هم ه فکر جدایی افتاده ولی فقط بخاطر مهریه اون خانوم بلاتکلیف مونده.حالا مسئله اینه  که این آقا منو آبجی خودش خطاب می کنه و لی تو همین رابطه خواهر و برادری بارها بهم گفته که تو عشقه داداشتی و تموم هستیم تویی یا تموم قلبم ماله تو هست یا تو جونمی عمرمی خواهر عزیزم....با این حرفهاو با توجه به بهم خوردن رابطه ام با نامزدم و وضعیت روحی بدی که داشتم و ایشون هم تنها کسی بود که تو تمام لحظات با من بود و منو آروم میکرد کم کم حس می کنم یه حس وابستگی داره در من بوجود میاد و خیلی هم بهش علاقه دارم.و این که نمی دونم آیا با حرفهایی که میزنه چی تو فکر اون می گذره؟ ممکنه که این حس فقط حس برادرانه باشه؟؟؟؟؟ آیا من باید خودمو کنار بکشم؟که واقعا برام این وحشتناکه.البته اوج احساسات ما در حد همین صحبت ها بوده و هیچ ارتباط خاص نزدیکی نداریم و نخواهیم داشت.ولی منو راهنمایی کنید که بنظرتون هدف اون چیه؟بنظرتون من اشتباه می کنم با توجه به اینکه روح من واقعا به وجود اون نیاز داره.من سابقه دچار افسردگی خیلی خفیف هم بودم و می دونم در تموم شدن رابطه ام بانامزدم که همکارم نبود وضعیتم خراب می شد.با توجه به اینکه همکارم از لحاظ اخلاقی فرد کاملا سالمیه
     
  2. سلام
    ببینید دوست عزیز تمامی روابط بالاخره بایستی از یه جایی شروع بشه!
    حالا سما متاسفانه با کسی که واقعا(در زمان قدیم)دوسش داشتید و میخواستید زیر یه سقف زندگی کنید ترک رابطه کردید,اون هم در اون زمان قابلیتهایی داشته که شما مجذوبش شدید.
    حالا هم شما با توجه به مشکلی که داشتید و ناراحتی روحی اون نیاز به یه همدم جدید ئاشتید که شما همکارتونو انتخاب کردید!
    به نظر شما این بهتر نبود که برای حل این مشکل باز هم به مشاور مراجعه میکردید؟
    اگر این همکارتون به فکر این باشه که مشکلات خودشو با وجود شما حل کنه وبعد از این شما رو به حال خودتون بذاره چی؟
    شخصی که میتونه تو ی عالم همکاری با اینکه هنوذ هم متاهله اینقدر جسارت به خرج بده(شایدم سیاست)به نظرتون در اینده  با تجربیات بیشتر چه میکنه؟
    اینو اطمینان داشته باشید که شما به این شخص وابستگی شدیدی دارید!!!! چونکه دارید میگید به ایشون علاقه دارید.
    نامزد شما هم قبلا در نظرتون ادم کاملا سالمی بوده ولی گذشت زمان شخصیت واقعیشو بهتون نشون داده!
    به نظر من شما به کمک روانپزشک نیاز دارید وکمی هم نسبت به اینده خودتون بیشتر حساسیت به خرج بدید و اینقدر عجله نکنید.
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  3. از من به شما: یه مرد باید همه جوره خودش رو به زن ثابت کنه
    خواهر عزیزم
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  4. سلام دوست عزیزم...چیزی که هست اینه که هر دوی شما آسیب دیده هستید و از این طریق به هم نزدیک شدید...یعنی بیشترین علتی که باعث نزدیکی شما دو تا شده مسئله ناراحتی هاتون بوده...و ممکنه بعد از اینکه ناراحتی هاتون تموم شد باهم کنار نیاید...
    همیشه می گن برا شروع یه رابطه ی جدید حواستون باشه که از رابطه ی قبلی چیزی باقی نمونده باشه و این حرف کاملا منطقیه...پس سعی کن روابطت رو کم کنی...بذار زخم های ایجاد شده از رابطه ی قبلی بهبود پیدا کنن...کما اینکه سن زیادی هم نداری و مطمئنا پیشنهادهای بهتری در آینده خواهی داشت...تا اینکه بخوای با یه مرد متاهل باشی...البته ممکنه یه مرد متاهل خیلی بهتر از یه مرد مجرد باشه...
    ضمن اینکه آقایون چرب زبان هم هستن و خیلی هاشون برای خام کردن ما خانوما از این الفاظ استفاده می کنن...حتی گاهی هیچ دلیلی هم نداره و کلماتی هست که همیشه روی زبونشونه...من زیاد دیدم که مثلا می گن عشق منی تو!!!اما منظورشون این بوده که زیاد دوست داشتن طرف رو اما عشق از اون لحاظ نبوده...
    پس اول مطمئن شو ...می تونی خیلی راحت منظورشو بپرسی یا بهش بگی از این کلمات استفاده نکنه چون باعث سؤ تفاهم می شه.....
    زندگی رو آسون بگیر...
    اما پیشنهاد من اینه که تا وقتی برا رابطه ی قبلیت سوگوار هستی و غمگینی تصمیم برا عاشق شدن و وابستگی نگیری...
    بذار تا گذشت زمان همه چیز رو بهت نشون بده...
    موفق و شادکام باشی....
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  5. سلام دوست خوبم
    اینکه شما گفتی ایشون چندین بار برای برگردوندن همسرشون اقدام کرده ولی بی فایده بوده پس هنوز طرف مقابل را دوست داره ولی از یه دید دیگه هم میشه اینو حدس زد که معایبی هم داره که شما نمی دونید چرا همسرش برنمی گرده با وجودی که شما می گید آدم خیلی خوبی و همسرش سه سال از خودش بزرگتره پس یه طرفه به قاضی نرید آدمها واقعا اون چیزی نیستند که تو ظاهر نشون می دن حرفهای همسرش رو هم باید بشنوی و در ضمن چه دلیلی داره که ایشون به شما اینقدر ابراز احساسات کنه حتی بعنوان خواهری و این اصلا درست نیست چون مطمئن باش به کسای دیگه هم همینطور ابراز میکنه و چون که از گذشته شما اطلاع داره در صورت ادامه رابطه و ازدواج فکر می کنم تو زندگی با کوچکترین اشتباهی سرکوفت گذشته رو به شما بزنه انسانها واقعا غیر قابل پیش بینی هستن .ببخشید زیاد حرف زدم  ان شاا... انتخاب خوب و زندگی خوبی داشته باشی فرصت زیاده عجله نکن.
     
    تشکر شده توسط : 5 کاربر
  6. با سلام
    به نظر من تنها چیزی که باعث شده شما به این اقا فکر کنید احساس تنهایتونه
    طلاق و جدایی یا هر چیزی که در  شما احساس شکست ایجاد کنه باعث افسردگی خفیف تا شدید خواهد شد که طبعا احساس تنهایی و کمبود اعتماد به نفس و..این چیزا در نتیجه افسردگی میاد سراغتون فکر نمیکنم به خاطر بهم زدن یه نامزدی یا حتی ازدواج شش ساله نتونید با یه پسر ازدواج کنید بهتره در ارزوی یه زندگی سالم باشید یه زندگی ایده ال و برای رسیدن بهش تلاش کنید
    ازدواج با مردا بد نیست ولی موردی که شما نوشتید از نظر من اصلا کاندید جالبی نیست این چه مردیه از اون ور از زنش پیش شما بد گفته مسائل خانوادگی خودش رو با شما مطرح کرده در صورتی که فعلا طلاق نگرفته .اگر طرف مرد عاقلی باشه حتی اگه یک درصد احتمال زنش باشه نمیاد پیش شما اظهار علاقه های عجیب غریب بکنه
    شما الان احساساتی هستید اگه یه کم جدی تر فکر کنید متوجه میشید جمله برادرتون شما رو خیلی دوست داره با جمله من شما رو خیلی دوست دارم هیچ فرقی نداره.
    کلا اگه مردی عاقل و اهل زندگی باشه اظهار علاقه اش طلاقش زندگیش کارش و...کلا همه چیش نشون دهنده این خواهد بود اگه نه مردی باشه که بعد از چند سال هوس خواهر برادری با همکارای جدیدش بکنه از اظهار علاقاش گرفته تا همه چی نشون دهنده سر به هواییش خواهد بود
    ببخشید اینطوری نوشتم ولی به نظر من با شرایطی که نوشتید مجبور نیستسد این بار هم منتظر طلاق یه اقای برادر باشید هزارو یک مرد و پسر مجر دهستند که کاندیداهای بهتریند نه این اقای طلاق نگرفته که هیچی نشده ..............
    در هر صورت از نظر من اون اقا یک فرد متاهله چه زنش قهر کرده باشه یا نه اصلا از کجا معلوم دروغ نمیگه؟
    بهتره عاقلانه تر و جدی تر روش فکر کنید چون بعدها پشیمونی و ناراحتی های دیگه فرصتهای از دست رفته شما رو جبران نخواهد کرد.
    موفق و پیروز باشید
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
  7. تشکر می کنم از همه دوستانی که محبت کردند و نظرشون رو گفتند.ولی بچه ها من که نگفتم تصمیم به ازدواج با ایشون دارم! من بیش از حد تو زمینه ازدواج دچار وسواس شدم که می دونم شاید موقت باشه و به مرور بهتر بشم.مسئله بعدی اینه که من قبل از بهم خوردن رابطه ام با نامزدم هم با این آقا ارتباط خوبی مثل دوتا خواهر و برادر داشتم و اتفاقا رابطه خیلی خوبی هم بود کمک های زیادی به من می کرد با توجه به اینکه می دونست به زودی قراره ازدواج کنم و اینطوری براتون توصیف کنم که به معنای واقعی برام حکم یک برادر رو داشت و من هیچ بی قیدی نسبت به زندگی با خانومش هیچ موقع در رفتارش حس نکردم.اما اون جملاتی بکار برد مربوط به زمانهای بعد بود یعنی وقتی رابطه من و نامزدم بهم خورد و تقریبا به تصادف مشکلات بین ایشون و خانومش هم به اوج خود و قطع ارتباط کشیدو الان میشه گفت تصمیم به شروع مجدد هم نداره.تا اونجا که من و بعضی از اطرافیان در جریان مشکلاتش با خانومش هستیم ظاهرا خانومش دچار یک سری مشکلات جدی هست که قبلا هم گفتم در محدوده عقل نمی گنجه.البته با این حرف هم موافقم که ممکنه این آقا هم بالاخره در مورادی مقصر بوده باشه.
    من هم مراقب محدوده رفتارم با ایشون هستم .حضورش الان برام یه دلخوشیه با اینکه خودمو برای نبودش هم آماده کردم چون اصلا نمی خوام به این فکر کنم که یک روزی ایشون شریک زندگیم بشه به این علت که هنوز شناخت کافی واسه اینجور دل بستن ها رو ازش ندارم و معتقدم زمان زیادی لازمه تا بشه درست کسی رو شناخت ولی بعنوان یک برادر یا دوست یا همراه الان حضورش باعث شده که بتونم دوباره روحیه ام رو بدست بیارم و شاد باشم.از لحاظ علمی تو زمینه تحصیلی کمک های بزرگی به من می کنه.آدم شادیه و به محض اینکه ببینه کمی تو خودم می رم از هیچ تلاشی واسه خوشحال کردن من فروگذار نمی کنه.و تو زمینه ارتباطمون سو استفاده ای ازش ندیدم که نگران کننده باشه
    راستی پدر و مادر من از هم جدا شدن و یک خواهر بیشتر ندارم که رابطه صمیمانه ای هم با هم نداریم.تو شهری که زندگی می کنیم هم هیچ کسی رو جز همکارهام نمی شناسم و خیلی خیلی تنها هستم و از لحاظ روحی حساس و غمگین
    با این حال بنظر شما اگه ارتباط رو در همین حد نگه دارم و فعلا در زمان حال زندگی کنم اشکالی داره؟اصلا بنظر شما اگر نخوام اونو از خودم دور کنم این ارتباط رو چطوری هدایت کنم؟
     
  8. سلام دوست من...
    ببین خانومی،تو وقتی می خوای ارتباط رو نگه داری،خود به خود علاقه پیش می آد یعنی به این آقا علاقه مند می شی...دلبستگی هست و تو هم که دیگه نامزدی نداری که مانع از فکر کردنت به شخص دیگه ای بشه...اگه می تونی و واقعا می تونی که به چشم یه همکار بهش نگاه کنی(که من بعید می دونم راجع به ما خانومها،چون طرز حرف زدنت علاقه ت رو نشون می ده) خب باهاش مثل یه دوست باش...راحت حرف بزن و راحت رفتار کن اما همه ی زندگیتو باهاش در میون نذار...بذار رازهات برای خودت بمونه....اونو هم امیدوار نکن که می تونه باهات بمونه...آخه قرار دادن یه فرد توی این موقعیت درست نیست چون تو به افراد دیگه هم می تونی فکر کنی اما اون وقتی بلاتکلیف باشه فقط به تو فکر می کنه...
    کلا بهش فکر نکن زیاد...زیاد هم صمیمی نشو که روت حساب باز کنه...در این صورت اگه علاقه واقعی داشته باشه می مونه... .
    زندگی کن و دلبسته نشو...اونو غمخوار همیشگیت نکن که اگه نبود پیشت،احساس تنهایی کنی...
    دوستان جدید پیدا کن و خودتو با اونا سرگرم کن...عزیزم،وقت برای ازدواجت زیاد هست و افراد زیادی هم برای شناخت پیش رو داری...پس هیچ وقت عجله نکن...
    موفق باشی
     
    تشکر شده توسط : 3 کاربر
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.27 ثانیه (70)