شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

رابطه با نامزد

  1. helenars



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    با سلام به همه دوستان عزيز
    راستش يه مشكل دارم و خواهش دارم دوستاني كه اينو ميخونند راهنماييم كنند.من با نامزدم كه خيلي هم را دوست داريم رابطه دارم واقعا دوستش دارم اونم همينطور اما يه مسئله كوچيك داره ازارم ميده.خب نامزد من قبلن ازدواج كرده و طلاق گرفته اين را من مشكلي ندارم و باهاش كنار اومدم اما وقتي با هم حرف ميزنيم واز چيزايي كه دوست داريم تو رابطه جنسي با هم داشته باشيم ميگييم. چند باري شده نا خواسته گفته قبلي هم همينطور بود.خب من دوست ندارم كارام شبيه كاراي قبلي باشه دوست دارم خودم وكارام براش جذاب باشه ميدونيد گاهي ميگم شايد حسادته .اما ميترسم اين فكرا تو زندگي مشتركمون هم دردسر بشه.خيلي دوستش دارم نميخواهم مستقيم بهش بگم كه وقتي باهم هستيم و من از علايقم ميگم نگه حرفم عين اون است.مطمئنم كه قصدش ازار من نيست و نا خودآگاه ميگه .حالا از شما دوستان خواهش دارم اگه من مشكل دارم راهي براي من بگييد اگه بايد بهش بگم هم راهي بگييد كه بگم نميخواهم ناراحتش كنم با شناختي كه ازش دارم ميدونم خيلي زود رنجه. اگه كسي راهنمايي داره ممنون ميشم بهم بگه.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  2. helenars نوشته است: با سلام به همه دوستان عزيز
    راستش يه مشكل دارم و خواهش دارم دوستاني كه اينو ميخونند راهنماييم كنند.من با نامزدم كه خيلي هم را دوست داريم رابطه دارم واقعا دوستش دارم اونم همينطور اما يه مسئله كوچيك داره ازارم ميده.خب نامزد من قبلن ازدواج كرده و طلاق گرفته اين را من مشكلي ندارم و باهاش كنار اومدم اما وقتي با هم حرف ميزنيم واز چيزايي كه دوست داريم تو رابطه جنسي با هم داشته باشيم ميگييم. چند باري شده نا خواسته گفته قبلي هم همينطور بود.خب من دوست ندارم كارام شبيه كاراي قبلي باشه دوست دارم خودم وكارام براش جذاب باشه ميدونيد گاهي ميگم شايد حسادته .اما ميترسم اين فكرا تو زندگي مشتركمون هم دردسر بشه.خيلي دوستش دارم نميخواهم مستقيم بهش بگم كه وقتي باهم هستيم و من از علايقم ميگم نگه حرفم عين اون است.مطمئنم كه قصدش ازار من نيست و نا خودآگاه ميگه .حالا از شما دوستان خواهش دارم اگه من مشكل دارم راهي براي من بگييد اگه بايد بهش بگم هم راهي بگييد كه بگم نميخواهم ناراحتش كنم با شناختي كه ازش دارم ميدونم خيلي زود رنجه. اگه كسي راهنمايي داره ممنون ميشم بهم بگه.


    سلام
    دوست عزیز
    این حق شماست که ایشان از همسر گذشته  سخن نگوید ولی شاید نمیداند که رنجیده خاطر میشوید نگذارید موضوع بزرگ تر شود خیلی راحت در کمال احترام و با زبانی نرم و لطیف و دوستانه به او بگویید که از این حرف ها رنجیده میشوید میتوانید یه دلیل قانع ککنده هم برای او بگویید اگر هم که رویتان نمیشود که بگویید برایش در یاداشتی عاشقانه عنوان کنید

    موفق باشید
     
    تشکر شده توسط : 5 کاربر
  3. سلام من هم کاملا با کاوه جان موافقم اگه الان نگید در آینده درد سر میشه و نامزدتون به این رو مقایسه تو سایر موارد هم ادامه میده
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  4. سلام دوست عزیز
    با توجه به رفتار هایی که از همسرتان ذکر کردید کلیه رفتار  همسر شما از سر نا آگاهی میباشد.سعی کنید سر یک بحث منطقی را با همسرتان باز کنید و با ابراز ناراحتی نسبت به این موضوع به ایشان بفهمانید که گذشته دیگه تمام شده و یک زندگی نو را شروع کرده.یکی از علل بروز اختلاف میان زوج هایی که قبلا ازدواجی را تجربه کردند همین موضوع میباشد.به همراه ایشان به یک مشاور خانواده مراجعه کنید یا با دریافت مقالاتی که به راحتی میتوان از اینترنت پیدا کرد ایشان را ترغیب به فراموش کردن زندگی گذشته و شروع یک زندگی نو کنید.
    با تحمل کردن شما وضع شما از این بدتر خواهد شد وشما دچار دلسردی از زندگی کنونی خواهید شد.پس با کمک و توکل به خدا سعی در رفع این مشکل داشته باشید وگرنه خدایی نکرده همسر شما عادت به این رفتار کرد در بحث ها و مشکلات هم با تشبیه شما به همسر سابقش شما را آزرده خاطر و دلشکسته خواهد کرد. هم به خودتون کمک کنید هم به همسرتون.
    موفق باشید
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  5. سلام دوست عزیز
    مقاله زیر را مطالعه بفرمایید البته بیشتر به کار همسرتان می آید با مطالعه این مقاله رفتار های همسرتان را بیشتر درک میکنید بد نیست مورد مطالعه همسرتان قرار بگیرد.
    در ضمن شما چند وقت میباشد که ازدواج کردید؟؟؟؟
    رمز و راز موفقیت در ازدواج دوم:
    در یک دنیای کامل، زن و مرد باهم ازدواج می کنند و تا آخر
    عمر به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کنند و تقریباً
    در یـک زمـان دار فـانی را وداع می گـویند. در چنین دنیایی
    نیازی به ازدواج دوم وجود نخواهد داشـت. اما ما در دنیایی
    زنـدگی مـی کنیم که فـرسنگ ها از حد کـمال فـاصله دارد.
    گاهی اوقات افراد در جـوانی می میـرند و همسـرانشان را
    غمگین و غصه دار باقی میگذارند. و خیلی از ازدواجـها هم
    دوام نمی آورند و منجر به طلاق می شود.

    ازدواج های دوم هم عواقب مختلفی ممکن است داشته باشد: ازدواج های دومی که کامیاب شده، ازدواج های دومی که از همان ابتدا محکوم به فنا بوده، ازدواج های دومی که توسط بچه ها خراب می شود، ازدواج های دومی که بچه های دو طرف به خوبی با هم خو می گیرند و کنار می آیند، ازدواج های دومی که به خاطر محدودیت های مالی شکست می خورند، و ازدواج های دومی که دوام می یابند اما افراد در آن سعادتمند نیستند.

    جالب توجه است که آمار طلاق بین ازدواج های دوم بیشتر از ازدواج های اول است. معمولاً تصور می شود کسی که یکبار طلاق گرفته و تجربه دارد، دیگر اشتباه قبل را تکرار نمی کند. اما در اکثر موارد این مسئله صادق نیست.

    افرادی که برای برطرف کردن نیازهای خاصی ازدواج می کنند، اما آمادگی دَهِش را در قبال چیزی که می گیرند ندارند، معمولاً دفعه بعد هم با همان نیت ادواج می کنند. ازدواج دوم برای این افراد دقیقاً مثل پایین آمدن از یک پرتگاه است که به تباهی می انجامد.

    گاهی اوقات موضوع دیگری در کار است. کسی که به خاطر بی ثباتی مالی یک زندگی را ترک میکند، ممکن است مثلاً یک شریک جدید برای زندگی پیدا کند که به او وعده امنیت مالی بدهد. درمورد سایر مسائل و مشکلات زناشویی نیز وضع به همین منوال است—ارضاء جنسی، فقدان ارتباط احساسی، مشکل با خانواده همسر، و از این قبیل. از آنجا که زوجین به خاطر یک مشکل خاص از هم جدا می شوند، می خواهد مطمئن شود که در ازدواج بعدی دیگر با این مشکل روبه رو نشود. اما زندگی معمولاً بازی های مسخره ای با مردم می کند. افراد در ازدواج دوم بعد از مدتی، که البته خیلی دیر است، درمی یابند که همسر جدیدشان کاملاً با قبلی متفاوت است. و با اینکه ممکن است فقدانی که در ازدواج قبلی داشته برطرف شده باشد، اما این فرد جدید هم فاقد خصوصیاتی است که همسر سابق داشته است.

    ازدواج دوم بعد از طلاق

    آیا برای کسی که شکست خورده، ازدواج دوباره مهم است؟ به ندرت کسی این سؤال را جدی تلقی می کند و بااینکه پاسخ آن را از قبل می دانیم، اما بهتر است کمی درمورد آن فکر کنیم.

    به ندرت طلاقی را پیدا می کنیم که ناشی از اشتباه فقط یکی از زوجین باشد. به همین خاطر قبل از ازدواج دوباره، هر کس باید در روح خود جستجو کند تا ببیند که به جای اعمال گذشته چطور باید رفتار کند تا ازدواج دومش دوام بیاورد.

    کسانی که قبل از ازدواج دوباره اینکار را انجام نمی دهند، افرادی عاری از حس مسئولیت هستند و برای ازدواج آمادگی ندارند. کسی که نتواند اشتباهات خود را شناخته و از آنها درس بگیرد، مطمئناً دوباره آنها را تکرار خواهد کرد.

    ازدواج دوم بعد از مرگ همسر

    ازدواج دومی که به خاطر مرگ همسر در ازدواج اول انجام گرفته است نیز مشکلات خاص خود را دارد. این افراد وقتی می خواهند برای بار دوم ازدواج کنند، با احساسات مختلفی دست و پنجه نرم می کنند. این ناراحتی گاهی آنقدر در فرد تاثیر می گذارد که تا سالها بعد از واقعه قادر به ازدواج نخواهد بود.

    عجیب است که معمولاً افراد درمورد ازواجی که به خاطر مرگ همسر باشد سؤال میکنند تا ازدواجی که به خاطر طلاق شکست خورده است. عامل مهم در این واکنش برعکس مسئله وفاداری است. هیچ وفاداری از فردی که طلاق گرفته انتظار نمی رود، اما از کسی که همسرش فوت کرده انتظار می رود که وفاداری خود را حفظ کند.

    خیلی از افراد ازدواج دوباره را برای این افراد مثل خیانت می دانند. اما اگر وفاداری به معنای حفظ همه آنچه که در ازدواج اول ساخته شده است باشد، فرد می تواند با ازدواج با همسری فهمیده آن را حفظ کند.

    تصور اشتباه دیگر این است که ازدواج دوباره فرد واکنش منفی روی همسر قبلی دارد. ازدواج اول اگر خوب باشد، ازدواج دوم را نیز به وجود می آورد.

    به ازدواج دوم در این شرایط نباید با این دید نگاه کرد. اگر ازدواجی خاتمه می یابد، امر و الزام به ازدواج کردن باقی می ماند.

    بچه ها

    در ازدواج دوم نیز دقیقاً مثل ازدواج اول نباید عجله کرد. این مسئله به خاطر مسائل مختلفی که در ازدواج دوم وجود دارد و به طور عادی در ازدواج اول نیست، اهمیت پیدا می کند. یکی از بارزترین این مسائل وجود بچه ها است.

    بچه ها در هر سنی که باشند بعد از طلاق یا مرگ یکی از والدینشان بسیار آسب پذیرند. این آسیب پذیری می تواند به این شکل خود را نشان دهد که به فرد تازه وارد، همسر جدید مادر یا پدر، بعنوان یک مزاحم یا متجاوز نگاه کنند و بترسند که این فرد توجه و زمانی را که پدر یا مادرشان برای آنها می گذاشته را از آنِ خود کند.

    مادر یا پدری که می خواهد دوباره ازدواج کند باید تلاش فزاینده ای به کار گیرد و نگرانی های فرزندش را برطرف کند. اینکار با گوش دادن به حرف های کودک، فهمیدن اینکه نگرانی های او به هیچ عنوان مسخره و احمقانه نیست، و مطمئن کردن و از اینکه همیشه مورد توجه او باقی خواهد ماند، انجام می گیرد. اگر فرد تازه وارد هم تلاش کند تا با او طرف دوستی بریزد و به اتفاق پدر یا مادر واقعی، اوقاتی را با کودک بگذراند نیز بسیار مفید خواهد بود.

    فرد تازه وارد به هیچ عنوان نباید به طریقی وارد خانواده شود که گویی می خواهد جای مادر یا پدر از دست رفته باشد. رفتار او باید به طریقی باشد که به کودک بفهماند به خاطر عشق خود وارد این خانواده شده و هر چه ازدستش برآید هم برای کودک انجام می دهد.

    اگر بچه ها متوجه شوند که پدر یا مادرشان هم حق خوشحال بودن و خوشبخت شدن را دارد بسیار کمک کننده خواهد بود. پدر یا مادر بودن همیشه در زمان خوشحالی و سعادت بتر از زمان ناراحتی و بدبختی کار می کند. بچه ها از خوشحالی والدین بهره زیادی می برند. وقتی پدر و مادر خوشحال باشند، بچه ها هم موفق و کامیاب خواهند شد.

    بچه ها باید بفهمند که برای پدر یا مادرشان واجب است که ازدواج کنند و این مسئله از نظر دینی و عرفی نیز تصدیق شده است. این شناخت مقاومت آنها را دربرابر ازدواج دوباره والدینشان کمتر می کند. البته بچه های کوچکتر چندان قبه درک این مسئله نخواهند بود.

    خیلی از بچه ها از قبل در ذهن خود طرح ریزی می کند که به هیچ وجه پدر با مادر جدیدشان را دوست نخواهند داشت. حتی اگر فرد تازه وارد اشکالاتی نیز در رفتار خود داشته باشد باز هم دلیل نمی شود که بچه ها با حالت حقارت و تکبر با او رفتار کنند یا هر چه از دستشان برمی آید برای خراب کردن این رابطه به کار گیرند. بچه ها باید به همسر جدید پدر یا مادرشان نهایت احترام را داشته باشند، احترامی برابر با احترامی که به پدر و مادر واقعی خود دارند.

    از طرف دیگر تازه وارد هم ممکن است از فرزند همسر خود خوشش نیاید، یا حداقل به اندازه بچه واقعی خودش او را دوست نداشته باشد. اما برای او هم دقیقاً مثل بچه، این الزام وجود دارد که فرزند خوانده خود را دوست بدارد.

    اگر قالب عملکرد افراد روی دوست داشتن دیگران باشد، ازدواج دوم نه تنها دوام مییابد بلکه بسیار سعادتمند شده و به همه فایده می رساند. اما اگر قالب رفتار اینگونه نباشد، مشکلات از هر طرف بروز خواهد کرد. البته راه حل هایی هم می توان برای اینگونه مشکلات پیدا کرد.

    مسائل مالی

    مسائل مالی معمولاً مسئله ای بغرنج در ازدواج دوم است. هر دو طرف دارایی ها و سرمایه خود را به زندگی جدید وارد می کنند. اگر دو طرف دارایی های خود را با هم مخلوط کنند بسیار بهتر از آن است که تقسیماتی مثل مال من، مال تو و مال ما داشته باشند.

    البته گاهی اوقات این عملی نیست، به ویژه زمانی که دارایی ها قانوناً ارثیه فرزندها باشد. بهترین کار این است که هر یک از زوجین بارضایت قبول کنند که به آن مال دست نزنند. پافشاری روی تقسیمات مال من، مال تو، محتاطانه نیست، در شرایطی که شوهر جدید مثلاً از قبول خرج ومخارج مربوط به بچه های همسر جدیدش خودداری میکند. این طریقه رفتاری باعث می شود رابطه فرد با فرزندان همسر جدیدش غیرصمیمی باشد که یکی از عوامل مهم در تخریب ازدواج به شمار می رود.

    همسر سابق (طلاق گرفته)

    همسر سابق معمولاً یکی از دشواری های ازدواج جدید است. این واکنش رابطه فرد تازه ازدواج کرده با همسر سابق خود می باشد. گرچه دور از ذهن است که رابطه با همسر سابق خوب باقی بماند، اما غیرممکن نیست. منصفانه نیست که فرد تازه وارد هم به دعواها و درگیری های سابق کشیده شود.

    این مسئله حتی اگر زوج طلاق گرفته بچه هم نداشته باشند باز صادق است و با وجود بچه مشکلات بیشتر می شود. این مشکلات معمولاً به این نتیجه ختم می شود: از بچه ها خواسته می شود که بین پدر یا مادر یکی را انتخاب کنند. آن وقت است که بچه ها مجبور می شوند روی احترام خود برای والدین پا بگذارند.

    همسر سابق (درگذشته)

    آشکار است که همسر جدید باید به یاد و خاطره همسر فوت شده احترام بگذارد. از طرف دیگر، فردی که بعد از مرگ همسر قصد ازدواج دوباره را دارد، باید تشخیص دهد که مسئولیتش از این به بعد در قبلا این فرد جدید است. هیچکس دوست ندارد که در جایگاه دوم قرار گیرد.

    نه شوهر و نه زن نباید خود را آنقدر درگیر حزن و اندوه ناشی از از دست رفتن همسر کند که همسر جدید تصور کند که فرد قبلی هنوز در قلب او وجود دارد.

    فرد باید بتواند در یک زمان هم احساسات همسر جدید را در نظر گیرد و هم به احساسات فرزندان خود احترام بگذارد که مطمئناً آزرده خاطر خواهند شد اگر ببینند که پدر یا مادرشان یاد و خاطره پدر یا مادر از دست رفته را به کلی فراموش کرده است.


    همانطور که قبلاً هم ذکر شد، بهترین راه درمقابل مشکلات ازدواج دوم، این است که رفتاری خوشایند داشته باشیم و همدیگر را دوست بداریم. لذت و  خوشحالی موجود بین زوج تازه ازدواج کرده، کم کم به همه خانواده سرایت خواهد کرد.

    اگر به جای خودخواهی و غرور، مهربانی پیش گرفته شود، موفقیت زندگی زناشویی تضمین خواهد شد .
     
    تشکر شده توسط : 5 کاربر
  6. helenars نوشته است: با سلام به همه دوستان عزيز
    راستش يه مشكل دارم و خواهش دارم دوستاني كه اينو ميخونند راهنماييم كنند.من با نامزدم كه خيلي هم را دوست داريم رابطه دارم واقعا دوستش دارم اونم همينطور اما يه مسئله كوچيك داره ازارم ميده.خب نامزد من قبلن ازدواج كرده و طلاق گرفته اين را من مشكلي ندارم و باهاش كنار اومدم اما وقتي با هم حرف ميزنيم واز چيزايي كه دوست داريم تو رابطه جنسي با هم داشته باشيم ميگييم. چند باري شده نا خواسته گفته قبلي هم همينطور بود.خب من دوست ندارم كارام شبيه كاراي قبلي باشه دوست دارم خودم وكارام براش جذاب باشه ميدونيد گاهي ميگم شايد حسادته .اما ميترسم اين فكرا تو زندگي مشتركمون هم دردسر بشه.خيلي دوستش دارم نميخواهم مستقيم بهش بگم كه وقتي باهم هستيم و من از علايقم ميگم نگه حرفم عين اون است.مطمئنم كه قصدش ازار من نيست و نا خودآگاه ميگه .حالا از شما دوستان خواهش دارم اگه من مشكل دارم راهي براي من بگييد اگه بايد بهش بگم هم راهي بگييد كه بگم نميخواهم ناراحتش كنم با شناختي كه ازش دارم ميدونم خيلي زود رنجه. اگه كسي راهنمايي داره ممنون ميشم بهم بگه.



    با سلام
    دوست عزیز این که ایشون ناخواسته این صحبتها رو میکنند امر طبیعی است اما شما کاملا حق دارید که ناراحت میشوید ولی راه چاره این است که خیلی ریلکس و مهربان با ایشون صحبت کنید به هر حال ایشون هم باید بدونند که چگونه میتونند شما رو خوشحالتر کنند و چگونه شما میرنجید هیچگاه دنبال روشهای خیلی سخت نباشید و نیز نگذارید مشکلتون در هر بابی رنگ کهنگی بگیره و خودتون را ازار بده با خودتون روی احساسات نسبت به ایشون تعارف نکنید و هین اول کار بهشون بیاموزید که چه می خواهید هر دوی شما باید همدیگر رو خوشحال کنید نه اینکه شما کاملا درکشون کنید و ایشون ناخواسته شما رو برنجونند این منطق را به همسرتان تزریق کنید که من دوستت دارم و برای همین دلم میخواهد توی زندگی حرفامون از خودمون باشه نه از دیگرون بگویید نمی خواهید نه ایشون شما رو با کسی مقایسه کنید و نه شما هرگز ایشون را موقعیتی دیگر مقایسه میکنید
    البته گفتن این جملات کمی سخت است و ممکن است کدورت ایجادکنه
    اما راه بهتر که بنظر من میاد این است که وقتی ایشون در هر زمانی ناخود اگاه حرف نامزد قبلیشون را زدند شما نشون بدید که پکر شدید کم حرف بشید و کمی ناراحتی خودتون را در چهره بیارید حتما ایشون میفهمند و میپرسند چی شد و شما کاملا با مهربانی بگید خوب از این مقایست ناراحت شدم اگر در چند مرحله این کار را بکنید و ایشون فهمیدند که خوبه اما در غیر اینصورت مستقیما بهشون بگید اما خیلی کوتاه و مختصر
    اما من باز فکر میکنم اینو هر کسی باید خوب بدونه که مقایسه در چنین  شرایطی خیلی خوشاند نیست حتی اگر موضوع بالعکس هم بود اقایون هم از نوع مقایسه خوششون نمیاد
    موفق باشید
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  7. helenars



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    سلام. از همه دوستان محترم به خاطر توجهشون ممنونم
    راستش منم ترجيه ميدم بهش بگم ولي ميترسم ناراحت بشه.آدم منطقيه ولي خب شايد فكر كنه دركش نميكنم .خب بالاخره رابطه جديد براش يادآوري گذشته ميشه وبايد دركش كرد شايد بهتره يه كم بهش فرصت بدم.
    از دوستان به خاطر توجه وراهنماييهاشون ممنونم ومنتظر راهنماييهاتون هستم شايد از بين نظرات شما راه مناسبي پيدا بشه.
    با تشكر
     
  8. helenars نوشته است: سلام. از همه دوستان محترم به خاطر توجهشون ممنونم
    راستش منم ترجيه ميدم بهش بگم ولي ميترسم ناراحت بشه.آدم منطقيه ولي خب شايد فكر كنه دركش نميكنم .خب بالاخره رابطه جديد براش يادآوري گذشته ميشه وبايد دركش كرد شايد بهتره يه كم بهش فرصت بدم.
    از دوستان به خاطر توجه وراهنماييهاشون ممنونم ومنتظر راهنماييهاتون هستم شايد از بين نظرات شما راه مناسبي پيدا بشه.
    با تشكر


    سلام دوست من

    ببین گاهی غیرمستقیم گفتن نتیجه خیلی خوبی داره . البته بشرط آنکه طرف باهوش باشه و مطلب رو بگیره
    ما یه همکار داشتیم که وقتی غذا می خورد تا لوزالمعده اش رویت می شد و سروصدای ملچ و ملوچش اشتهای همه رو کور می کرد . خب تبعا هیچکس روش نمی شد بهش بگه . سنی داشت ، تایتل و موقعیتی داشت . بنده یکبار براش از یک دوست فرضی حرف زدم که با خانمش به مشکل خورده و ضمن بیان مشکلات این دو فرد خیالی - مشکلاتشون رو هم خیلی خاص کرده بودم جوری که این آقا بشکل فضولانه ای ( ! ) غرق ماجرا شده بود - گفتم حتی خانمه از اینکه آقاهه موقع غذا خوردن دهنش رو نمی بنده و سرو صدا در میاره شکایت داره ! و خداییش در این یک مورد که حق با خانمه هست چون واقعا فرم غذا خوردن خیلی مهمه و اصلا همه روی همچین چیزی حساس هستند و ادامه حرفام

    بعد از اون به یکباره همه چیز عوض شد . البته این همکار ما باهوش بود . شایدم از فرط باهوش بودن از یکجایی به بعد فهمید که اصلا ماجرا همون دو جمله بوده ولی خب فکر می کنم خودشم راضی بود اینجوری بهش تذکر بدن . خلاصه مشکل ما حل شد

    شما هم با روش خودت . با در نظر گرفتن همه جوانب . خیلی غیرمستقیم موضوع رو بهش بگو
    اغلب آقایون بطور ناخواسته و ناشیانه ای با تکرار خاطرات گذشته روی اعصاب همسر و نامزدتون راهپیمایی می کنن اما کافیه متوجه بشن این جریان طرف رو اذیت می کنه . حتما رعایت می کنن . ضمن اینکه به مرور این جریانات حل میشه و انقدر همسرتون درگیر زندگی اصلیش میشه که خاطرات گذشته رو سال تا سال هم یادش نمیاد .

    موفق باشی
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  9. helenars نوشته است: سلام. از همه دوستان محترم به خاطر توجهشون ممنونم
    راستش منم ترجيه ميدم بهش بگم ولي ميترسم ناراحت بشه.آدم منطقيه ولي خب شايد فكر كنه دركش نميكنم .خب بالاخره رابطه جديد براش يادآوري گذشته ميشه وبايد دركش كرد شايد بهتره يه كم بهش فرصت بدم.
    از دوستان به خاطر توجه وراهنماييهاشون ممنونم ومنتظر راهنماييهاتون هستم شايد از بين نظرات شما راه مناسبي پيدا بشه.
    با تشكر



    دوست عزیز سلام
    میدونی شاید این حرف من خیلی خوشایند نباشه اما خوب منطقی هست در کنار راهکاری که اقای سامی اشاره کردند من هم میگم که شما باید خواسته های بحقتون را زودتر اعلام کنید یا غیر مستقیم یا دوستانه و مستقیم و با حفظ احترام خیلی بهتر است که شما به این زودی بفهمید که درک همسرتون از نیازهای منطیقتون چیه.
    بهتر است که دست بجنبونید و زودتر ایشون را مطلع کنید تا ایشون هم خودی نشون دهند میدونی عزیز زندگی تعارف بردار نیست و این نجابت اگر طولانی بشه کار دست ادم میده سخت نگیر و زود مطلعش کن باید از یک جایی شروع کنی و بتونید یاد بگیرید خواسته هاتون را با هم در کمال ارامش بیان کنید
    اما میدونی من فکر میکنم اگر در این مورد خاص شما غیر مستقیم صحبت کنید اقاتون حس کنه دارید بهش متلک میندازید پس رک و راحت اگر دوباره حرفی زد شما با ناز کردن و نشان فیزیکی در رفتارتون نشون بدید که ناراحت شدید این شاید تاثیر بهتری داشته باشه
    موفق باشید
     
    تشکر شده توسط : 2 کاربر
  10. zahra68



    کاربر نيمه فعال


    کاربر نيمه فعال
    سلام به نظر من آدم باید همیشه اینو به خودش گوشزد کنه که این مهمه که من ناراحت شدم و......و اگه از حرفاش ناراحت می شی اینو حق خودت بدون که حتما" به روش بیاری در اون صورت مطمئن باش که اگه مساله ای نباشه همه چی درست میشه .موفق باشی
     
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 1


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.26 ثانیه (78)