شما در بخش انجمنهای گفتگو سایت دکتر رهام صادقی هستید، برای آشنایی با امکانات متنوع دیگر سایت اینجا کلیک کنید


به اينستاگرام سايت بپيونديد

واقعیاتی در مورد خیانت. نظر شما چیه؟

  1. واقعیاتی در مورد خیانت
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    * در جـوامع غربی در %66 ازدواجها پدیده خیانت مشاهده میگردد.

    * در ازدواجـهـایـی کـه یـکـی از زوجـین دست به خیانت زده احتمال طلاق افزایش یافته است.

    * %75 خیانتهای جنسی به طلاق کشیده میشود.

    * ماهیت خیانت عشقی با خیانت جنسی تفاوت دارد.

    * زنان و مردان برای خیانت عشقی خود دلایل یکسان اما برای خیانتهای جنسی خود دلایل متفاوتی دارند.

    * %15 زنان و %25 مردان جوامع غربی در دوره تاهل و زندگی مشترکشان بیش از 4 رابطه جنسی نامشروع دارند.

    * %15 از افرای که مرتکب خیانت جنسی شده اند همسر پیشین خود را طلاق داده و با معشوقه خود ازدواج میکنند.

    * %80 از افرادی که به قصد ازدواج با معشوقه خود همسر پیشین خود را طلاق داده اند از کرده خود پشیمان میگردند.

    * بیشتر رابطه های پنهانی معمولا 3-2 سال بطول می انجامد اما برخی ممکن است مادام العمر باشد.

    * عامل خوشبختی در زندگی زناشویی احتمال خیانت را منتفی نمیکند.

    * پر مشغله بودن همسر عامل ناتوان کننده ای برای نداشتن رابطه پنهانی وی نمیباشد.

    بطور کلی 3 نوع خیانت و یا رابطه پنهانی وجود دارد:


    رابطه عشقی
    رابطه جنسی
    رابطه اینترنتی

    تعریف خیانت عشقی: یک رابطه پنهانی میباشد که در آن یک پیوند احساسی و جنسی صمیمانه میان یک فرد متاهل با فرد دیگری که همسر قانونی وی نمیباشد برقرار میگردد.

    تعریف خیانت جنسی:
    یک رابطه پنهانی میباشد که در آن یک فرد متاهل با فرد دیگری که همسر قانونی وی نمیباشد رابطه جنسی برقرار میکند. در این نوع رابطه عنصر علاقه و یا وابستگی احساسی وجود ندارد.

    تعریف خیانت اینترنتی: شامل گفتگو و تبادل تصاویر و مشخصات یک فرد متاهل با فرد دیگری که همسر قانونی وی نمیباشد از طریق اینترنت و چت. محتوای گفتگوها و تبادل تصاویر و مشخصات عموما در رابطه با مسایل جنسی و صمیمانه میباشد.

    عمده نیازهایی که فرد در یک رابطه نامشروع و پنهانی سعی در تامین آنها دارد به قرار زیر میباشد:

    مورد نیاز بودن -رفاقت-درک شدن-از سوی فردی دوست داشته شدن-یک ریسک لذت بخش و مفرح-احساس آزادی - استقلال-سرگرمی- برآورده ساختن نیازهای جنسی-تقویت اعتماد بنفس-سلطه جویی-تجربه تازه-ماجراجویی-القاء داشتن استحقاق و شایستگی-رقابت-شیطنت-پر کردن خلاء تنهایی-برتری جویی-انتقام جویی-تعلق پذیری-احساس امنیت-مورد پذیرش واقع شدن-هیجان-لذت جویی-احساس جوانی کردن-تنوع طلبی-خود شناسی.

    خیانت عشقی: این نوع رابطه پنهانی در ابتدا از یک صحبت کوتاه آغاز شده و به تدریح به یک رابطه عمیق و شدید بدل میگردد. در پایان نیز چیزی جز ندامت و از هم پاشیدن زندگی فرد ثمری در پی ندارد. انگیزه اصلی آن افزایش اعتماد بنفس فرد میباشد اما بطور کاذب. به انواع رابطه عشقی خیانت آمیز توجه کنید:

    رابطه عشقی کورکورانه: در این نوع رابطه پنهانی فرد به نوعی به عشق اعتیاد دارد. وی به احساسی که در هنگام عاشق شدن به وی دست میدهد که همان افزایش ترشح آمفیتامین در بدنش میباشد اعتیاد دارد. که معمولا فرد را غیر منطقی و شیفته میگرداند. یک شهوت کورکورانه نسبت به یک فرد میباشد که در آن عشق بصورت وسواسی، غیر واقعی، آتشین و بی پروا نمود پیدا میکند. فرد در این نوع عشق خود را به مخاطره انداخته و به آب و آتش میزند که به وصال معشوق خود برسد. هنگامی که معشوق در کنار فرد عاشق نباشد احساس عذاب میکند و هنگامی که معشوق حضور دارد احساس وجد. این نوع رابطه عشقی میتواند از چند هفته تا چند چندین سال بطول انجامد. اما پس از گذشت زمان هر دو فرد پی میبرند که آنطور که تصور میکردند یکدیگر را نمیشناسند و با یکدیگر سازگاری و تفاهم ندارند. در این نوع رابطه فرد از همسر و یا شریک پیشین خود معمولا جدا میگردد.

    رابطه عشقی تفننی: این نوع رابطه پنهانی بر مبنای دوستی، تفاهم و مراقبت دو جانبه از یکدیگر شکل میگیرد. این نوع رابطه به نوعی گریختن از وظایف، مسئولیتها و فشارهای زندگی روزمره و پناه آوردن به یک فرد جدید میباشد. در این نوع رابطه دو فرد بطور قابل ملاحظه ای احساساتی میباشند و ممکن است که با هم رابطه جنسی برقرار کنند و یا هیچگونه رابطه جنسی با یکدیگر نداشته باشند. در این نوع رابطه دو فرد اعتقاد دارند که فرصتی برای خود شناسی، رابطه جنسی، تجربه اندوزی، مشاوره و مورد پذیرش قرار گرفتن در اختیار آنان قرار میدهد. دو فرد در این نوع رابطه بسیار محرم یکدیگر بوده و رازدار میباشند. میتواند سالها بطول انجامد و یا حتی مادام العمر ادامه یابد. فرد ممکن است از همسر و یا شریک پیشین خود جدا نگردد و حتی اعتقاد داشته باشد که رابطه پنهانی وی و برآورده گشتن نیازهای وی از این طریق سبب تحکیم زندگی مشترکش میگردد.

    رابطه عشقی مقطعی: این نوع رابطه پنهانی در دوران تغییر و تحول و عبور از یک مقطع به مقطع دیگر زندگی فرد به وقوع می پیوندد. میان دو فردی که خواهان تجارب غیر جدی، سرگرم کننده و افزایش دهنده عزت نفس میباشند. بیشتر در هنگام رویدادهای مثبت مانند ارتقاء مقام، ترفیع، پاداش، یافتن شغل جدید توسط همسر، فرزند دار شدن و یا نقل مکان به یک خانه جدید حادث میگردد. در زمان موفقیت در فرد نوعی احساس شایستگی و کفایت پدید می آید که در فرد توقع یک پاداش ویژه را ایجاد میکند. مانند رابطه برقرار کردن با یک فرد تازه که هم سرگرم کننده باشد و هم زیاد سختگیر و مشکل پسند نباشد. این حالت در زمانهای ناخوشایند نیز میتواند به وقوع بپیوندد. زمانی که فرد خواهان فردی است که قادر باشد ناکامی، شکست و ناراحتی وی را درک کرده و تسلی خاطر و پشتیبان وی باشد. این نوع رابطه کلا زود گذر میباشد و عمرش کوتاه است. شاید کمتر از یک سال و بندرت زندگی مشترک فرد را از هم میگسلد. این رابطه برای فرد نیازهای امنیت، اختیار داشتن، تعلق پذیری، عاشق و معشوق بودن، مورد پذیرش بودن و اعتماد بنفس را تامین میکند.

    رابطه عشقی انتقامجویانه: برخی از زنان از مردان و برخی مردان نیز از زنان نفرت دارند. آنها لذت را در آزار دادن، فریب دادن و بازی دادن دیگران میبینند. آنها دروغگویان ماهری نیز میباشند. آنها قربانیان خود را معمولا از میان افراد آسیب پذیر، ساده لوح و معصوم شناسایی و انتخاب میکنند. آنها در ابتدا وعده های خوشایندی به طرف مقابل میدهند اما در انتها چیزی جز ناکامی، رنجش خاطر و تحقیرشدگی برای قربانی باقی نمیگذارند. فرد ابتدای آشنایی خیلی با حیله گری و ظرافت به قربانی نزدیک میگردد. ممکن است خود را فرد بسیار موفق و یا سرشناس معرفی کند و یا آنکه خود را یک قربانی رقت انگیز جا زده و حس ترحم قربانی را بر بینگیزد. اما پس از گذشت زمان بتدریج قربانی را نا امید، تحقیر و مطیع خود میگرداند. پول، وقت، انرژی و اعتماد بنفس قربانی خود را میگیرد. در اینگونه افراد با سلطه جویی و کنترل کردن فرد دیگر نوعی احساس امنیت در فرد پدید می آید. فرد در این رابطه پنهان از همسر و یا شریک پیشین خود جدا نمیگردد.

    خیانت جنسی
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    رابطه جنسی رفاقتی: در این نوع رابطه پنهانی دو فرد با یکدیگر رابطه جنسی داشته و از یکدیگر مانند دو دوست مراقبت میکنند. با اینحال زیاد با یکدیگر صحبت نمیکنند. آنها با یکدیگر خوش بوده و با یکدیگر بودن لذت میبرند. آنها میپندارند که این نوع رابطه پنهانی نه تنها هیچ لطمه ای به زندگی مشترک با همسرشان نمیزند بلکه تاثیر مثبتی نیز بروی آن میگذارد. این نوع رابطه ممکن است سالها بطول انجامد. این رابطه عزت نفس، حس پذیرش، هیجان، خیالپردازی، لذت، شیطنت، اشتیاق وارضای تمایلات جنسی فرد را برآورده میسازد.

    رابطه جنسی ماجراجویانه: در این رابطه پنهانی نیز رابطه جنسی وجود دارد. یک رابطه مفرح و شیطنت آمیز میباشد. دو فرد برخی اوقات تصور میکنند کودک بوده و طرف مقابلشان اسباب بازی میباشد که به فرد دیگری تعلق دارد. هر دو فرد در این رابطه خود محور بوده و در جستجوی لذت خویش میباشند. معمولا نیز دارای شریک جنسی فراوانی هستند. برای فرد رابطه جنسی یک بازی رقابتی و وسیله ای برای کنترل و سلطه جویی میباشد. این نوع رابطه به فرد عزت نفس، حس شایستگی ،رقابت، هیجان، شیطنت و زیرکی میبخشد ولی در نهایت باعث از هم گسستگی زندگی و شرمساری او خواهد گردید.

    رابطه جنسی مرض گونه: برخی روابط جنسی پنهان تنها یک شب بطول می انجامد. حتی فرد نام معشوقه خود را نیز به خاطر نمیسپارد. اینگونه افراد تنها میخواهند چیزی را اثبات کنند و تنها انگیزه آنان ارضاء جنسی میباشد. در جستجوی روابط جنسی بودن مکرر آنان آشکار کننده احساس تردید به خویش، خشم، انتقامجویی و یاغیگری مفرط آنان میباشد. در این نوع رابطه فرد از همسر خود جدا نمیگردد چون نیازی به این کار ندارد. این نوع رابطه به فرد احساس عزت نفس و قدرت توام با غرور، تسکین، خصومت، تنهایی، برتری، و انتقامجویی میبخشد.


    ۱۰ نشانه خيانت در مردان


    متاسفانه پديده نكوهيده خيانت در برخي از مردان مشاهده ميشـود كه در نهايت موجبات تخريف روابط خـانـواده را فراهــم خواهـد آورد. در اين قسمت به ۱۰ نشانه خيانت در مردان اشاره مي كنيم. اين علائم ممكن است شروع قصه اي غم انگيز باشد پس سعي نماييـد حـواس خود را بيشتر جمع كنيد.

    افزايش ساعات كاري
    بيشترشدن مدت زماني كه بقول او بدليل اضافه كاري يا جلسه سر كار ميماند يكي از نشانه هاي مهم است. اين فرصت خوبي است براي ملاقات و قرارهاي عاشقانه.

    تفكر زياد و خيره شدن
    بتازگي زياد توي فكر است، معمولا” به يك نقطه خيره ميشود و در افكار خود فرو رفته، آيا مشكل كاري دارد؟ با كـسي دعوايـش شده؟ اگر نـه پـس از خـواب خـرگوشـي بيدار شويد.

    كم حرفي و سرد مزاجي
    يكي از نشانه ها اين است كه او ديگر در خانه حرف نمي زند و يا بسيار كم حرف شده است، با شما به سردي برخورد كرده و احساسات شما را بي معني مي انگارد و ديگر حرفهاي عاشقانه نميزند.

    مخفي كردن موبايل و تلفنهاي بي جواب
    موبايلش را هيچگاه از خودش دور نميكند ،هنگام زنگ خوردن بسرعت سراغش رفته و به آرامي صحبت مي كند. تلفنهاي مشكوك و مزاحم زياد شده است.

    عدم تمايل به روابط جنسي
    در صورت وجود روابط پنهاني شـور و هـيجان همسر شما براي رابطه جنسی از بين رفته و ديگر مانند گـذشـته تـمايـلي به داشـتن اين روابط ندارد او سرد و بيتفاوت از كنار شما خواهد گذشت.

    اتهام به خيانت
    از قديم گفتن “دست پيش بگير تا پس نيـفتـي” و “كافـر هـمـه را بـه كيش خود پندارد”. بله او شما را به خيانت متهم مي كند در حالي كه هيچ دليل و مدركي ندارد. چون خود چنين افكاري درسردارد اينطور مي انگارد كه شما نيز به دنبال كج روي و تقلب هستيد.
    انگ زدن هاي بي مورد، سوال پيج كردنهاي پي در پي و بدون منطق مي تواند نشانه مهمي براي خيانت در او باشد.

    جبهه گيري و پرخاشگري
    هنگامي كه از او ميپرسيد “چرا دير كردي؟” يا “چرا موبايلت خـامـوش بود؟” او با لحني تند و چهره اي برافروخـته شـروع بـه توجـيه شـما مي كـند و با اسـترس پاسخ سوال را مي دهد. براي هر موضوع بي اهميتي شروع به بهانه تراشي و تند خويي مي كند.
    “آنكه از حساب پاك است از محاسبه چه باك است؟” هر قدر پاسخها با لحن آرامتر و منطقي تر بيان شوند، احساس صحيح بودن آنها بيشتر تقويت خواهد شد و بالاعكس.

    احساس گناه و شرمندگي زياد
    او بدليل گناهي كه در مورد شما مرتكب شده احسـاس گـناه و عذاب وجدان مي كند بنابراين وقتي هديه اي به او مي دهيد و يا كار غير منتظره اي برايش انجام مي دهيد، چهره اش منقلب شده و علائم شرمندگي در چهر ه اش موج خواهد زد.

    تغيير شخصيت وشكل ظاهري
    نوع لباس پوشيدن او تغيير مي كند، جملات جديد بيان مي كند، حركات متفاوت از او سر مي زند، ساعت خواب و بيداريش تغيير مي كند، غذاهاي جديدي طلب مي كند. بـيـشتر حـمام مـي رود، مـوهاي خـود را بـرخـلاف گـذشـتـه حـالـت داده و آغـشتـه بـه ژل مي نمايد.
    او مي خواهد مطابق با ميل ديگري رفتار كند، لباس بپوشد، حرف بزند، غذا بخورد و …

    افزايش ناگهاني ساعت كاري در اينترنت
    امروزه اينترنت و اسلحه بسيار قوي آن يعني “چت” وسيله اي مطمئن و امن براي رد و بدل حرفهاي عاشقانه و الـبته درد دل هاي شبـانه بــراي عشـاق تازه بـهـم رسيده و يا نرسيده تلقي مي گردد. گـذراندن سـاعتهاي متـمادي شـوهرتان را در جـلـوي كامپيوتر بحساب انجام كارهاي اداري و استفاده عـلمـي او از كامـپـيوتر نـگذاريد و كمـي بيـشتر حواستان را جمع نماييد.

    ● نتيجه: گرچه نـشـانه هاي ذكر شـده به هيـچ عنـوان دليـل قطعي براي خيانت مردان محسوب نميگردد، دانستن آنها براي پيشگيري از خيانت پيش از وقوع مفيد مي باشد. فضاي خانواده خود را با صداقت و صميميت گرمتر و جذاب تر نماييد.

    منبع:

    salijoon-groups@yahoogroups.com
     
    تشکر شده توسط : 4 کاربر
  2. مقاله‌ی جالبی بود، ولی مگه خانومها خیانتشون نشونه‌ای نداره؟‍  
    مرسی!
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  3. سلام دوست عزیز
    به نظر من و خانوما آقایون معمولا بیشتر مرتکب خیانت میشوند.ذات مرد بیشتر تنوع طلب هست تا زن!!به همین دلیل دفعات ازدواج واسه آقایون حدو حدود نداره.
     
  4. maepc نوشته است: سلام دوست عزیز
    به نظر من و خانوما آقایون معمولا بیشتر مرتکب خیانت میشوند.ذات مرد بیشتر تنوع طلب هست تا زن!!به همین دلیل دفعات ازدواج واسه آقایون حدو حدود نداره.



    میدانید بیشترین اشتباهی که در میان ایرانی ها عجیب باب شده همین نظر دادن است. یعنی قضاوت کردن در هر بابی، بدون اینکه اجازه نظرو داشته باشیم.
    اینکه خیانت توسط مرد یا زن صورت بگیره مهم نیست  ،مهم این هست که چرا صورت گرفته.
    معمولا میشه در مورد هر نوع شراکتی قضاوت کرد چون قانونش مشخص هست اما در مورد شراکت میان زن و مرد نمیشه چون قاضی از همه ابعاد زندگیه این دو نمیتونه مطلع باشه.
    پس بیاید دنبال علت باشیم نه اتفاق.
    مثلا دلایل عمده ای که باعث خیانت زوجین میشه میتونه اینها باشد:
    1- عصبانیت یکی از زوجین که خیال انتقام بسرش میزنه و در اخر هم قربانی میشه.
    2- عشق جدید که اگر نشه معشوق را از بین برد حتما میشه از معرکه خارجش کرد.
    به هر حال با این شعر مطلب را به پایان می رسانم.
    کسی که میخواهد برود
    بگذار تا برود
    اگر از ان تو باشد
    حتما روزی باز خواهد گشت.
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  5. سلام خانومbluesea2008
    من واقعا ازاین نظری که شما ارائه کردید لذت بردم.مخصوصا اون شعری که در آخر مطرح کردید.
    با آرزوی موفقیت برای شما دوست عزیز
     
  6. بنظر من شالوده خیانت نارضایتیست
    این نارضایتی می تونه از انتخابی که خود آدم کرده باشه تا نارضایتی هایی که بعدها در مسیر زندگی پیش میاد . یعنی گاهی وقتا بر اثر احساسات بخصوص در سن کم آدم انتخابی می کنه که 4 سال بعدش پشیمون میشه گاهی وقتا هم در مسیر زندگی تحولاتی پیش میاد
    از دلخوریها و مشکلات مالی و اخلاقی بگیر تا پیشرفت فرضا علمی یکی از زوجین که دیگه طرف مقابلش رو شان خودش نمی دونه و ...
    خلاصه داستان خیلی پیچیده اس و به این پیچیدگی اضافه کنید نارضایتی جنسی رو که عامل بسیار تاثیرگذاریست
    خلاصه صرفنظر از درصدی از افراد جامعه که دچار تنوع طلبی افراطی هستند من بعنوان یک مرد می تونم بگم اگر نارضایتی در بین نباشه هیچوقت خیانتی پیش نمیاد .

    اما در مورد نشانه های خیانت
    نشانه های ذکر شده بد نیست ولی موافق نیستم یک لیست بذاریم جلومون و بگیم اینا نشونه خیانته چون در این زندگی ماشینی و سخت و ... هزار و یک دلیل غیر از خیانت برای تک تک این نشانه ها می تواند وجود داشته باشد و باید مراقب باشیم با دادن این لیست به زوجهایی که بنا به دلایلی ( درست یا غلط ) بهم مشکوک هستند عمل داریم به شک آنها دامن می زنیم

    اما در مورد اون شعر یا جمله قصار معروف که : آنکس را که می خواهد تو را ترک کند به حال خود بگذار و ....
    بنظر من این جمله البته خیلی قشنگه و لااقل یکبار در فیلم " پیشنهاد بی شرمانه " جواب داده اما معتقدم یک دستور عمل کلی و جهان شمول نیست . گاهی وقتا برای بدست آوردن یا نگه داشتن چیزی باید جنگید و سعی و تلاش کرد . البته اگر ارزشش رو داشته باشه
    اینجوری هم نیست که هرکی خواست بره شما بگی باشه برو و بعد منتظر بشی ببینی قسمتت هست و برمی گرده یا قسمتت نیست و بر نمی گرده !!
    گاهی وقتا برای رسیدن به قسمت خوب باید جنگید و باید حقت رو از زندگی بگیری
    هر عزم رفتنی معنیش یک مشکل لاینحل نیست
     
  7. sami28 نوشته است: بنظر من شالوده خیانت نارضایتیست
    این نارضایتی می تونه از انتخابی که خود آدم کرده باشه تا نارضایتی هایی که بعدها در مسیر زندگی پیش میاد . یعنی گاهی وقتا بر اثر احساسات بخصوص در سن کم آدم انتخابی می کنه که 4 سال بعدش پشیمون میشه گاهی وقتا هم در مسیر زندگی تحولاتی پیش میاد
    از دلخوریها و مشکلات مالی و اخلاقی بگیر تا پیشرفت فرضا علمی یکی از زوجین که دیگه طرف مقابلش رو شان خودش نمی دونه و ...
    خلاصه داستان خیلی پیچیده اس و به این پیچیدگی اضافه کنید نارضایتی جنسی رو که عامل بسیار تاثیرگذاریست
    خلاصه صرفنظر از درصدی از افراد جامعه که دچار تنوع طلبی افراطی هستند من بعنوان یک مرد می تونم بگم اگر نارضایتی در بین نباشه هیچوقت خیانتی پیش نمیاد .

    اما در مورد نشانه های خیانت
    نشانه های ذکر شده بد نیست ولی موافق نیستم یک لیست بذاریم جلومون و بگیم اینا نشونه خیانته چون در این زندگی ماشینی و سخت و ... هزار و یک دلیل غیر از خیانت برای تک تک این نشانه ها می تواند وجود داشته باشد و باید مراقب باشیم با دادن این لیست به زوجهایی که بنا به دلایلی ( درست یا غلط ) بهم مشکوک هستند عمل داریم به شک آنها دامن می زنیم

    اما در مورد اون شعر یا جمله قصار معروف که : آنکس را که می خواهد تو را ترک کند به حال خود بگذار و ....
    بنظر من این جمله البته خیلی قشنگه و لااقل یکبار در فیلم " پیشنهاد بی شرمانه " جواب داده اما معتقدم یک دستور عمل کلی و جهان شمول نیست . گاهی وقتا برای بدست آوردن یا نگه داشتن چیزی باید جنگید و سعی و تلاش کرد . البته اگر ارزشش رو داشته باشه
    اینجوری هم نیست که هرکی خواست بره شما بگی باشه برو و بعد منتظر بشی ببینی قسمتت هست و برمی گرده یا قسمتت نیست و بر نمی گرده !!
    گاهی وقتا برای رسیدن به قسمت خوب باید جنگید و باید حقت رو از زندگی بگیری
    هر عزم رفتنی معنیش یک مشکل لاینحل نیست




    دوست عزیز  درست وبجا گفتید مثل همیشه،
    اما بدونید اون چیزی که ارزش جنگیدن و مبارزه را دارد زندگی است نه معشوقه.
    زیرا اگر دل کسی پیش ادمی نباشد با هیچ فتح و فتوحاتی نمی توان انرا از خود کرد مگر بزور که عشق زوری هم بدرد نمیخوره.
    مرگ از اجباری زیستن راحت تره.
    انسان مثل کلاف ابریشم میمونه نرم و خوشایند هست اما هرگاه بهم بریزه دیگه نمیشه سر نخشو بدست اورد.
    به هر امیوارم همه عاشق باشند و معشوقشون در چنگالشون باشه.
     
  8. باور کن گاهی معشوق و معشوقه هم ارزش جنگیدن دارد
    اینکه یکی عزم رفتن بکنه معنیش این نیست که لزوما دلش با تو نیست
    ممکنه این رفتن اعتراض جدی باشه به یک مشکل خاص ( اعتیاد . بی کاری و .. ) ممکنه نتیجه فشارهایی از بیرون باشه ( والدین یکی از طرفین ) ممکنه واقعا پای اغفال در بین باشه ( البته شخصا معتقدم 90% مواردی که جامعه از اون بعنوان اغفال یاد می کنه با تعریف اغفال همخونی نداره ) و ... بهرحال بنظر من در اینگونه موارد
    اگر دست روی دست بذاری و بگی اگر قسمتم باشه خودش بر می گرده گاهی وقتا نه تنها طرفت بلکه زندگیت رو از دست می دی ...
    البته گاهی وقتا باید گذاشت بره و بهش زمان داد . قبول دارم
    اما خیلی وقتا هم باید جنگید

    منم با اون امیدواری آخرتون موافقم
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  9. جالب بود ! اما تورو خدا خانوما اینقد به شوهراتون مشکوک نشید ! تو ایران خیلی ها بی مورد به شوهرشون مشکوکن
     
  10. آقای maepc ! من هم با نظر bluesea موافقم که نباید اینقدر راحت نظر شخصی خودمون رو تعمیم بدیم. کی گفته مردها بیشتر از زن‌ها تنوع طلب هستن و این چه ربطی به حد و حدود نداشتن ازدواج برای مردها داره؟ شما ذات مردها رو کی و بر چه اساسی مطالعه کردید؟ خواهش می‌کنم این افکار غلط رو برای یه بار هم که شده توی ذهنتون زیر سؤال ببرید و ببینید آیا واقعا"ً با کدوم معیار علمی سازگاری دارن؟ البته با ادامه‌ی حرفشون هم موافقم که ما اونقدر به حادثه می‌چسبیم که از علتش (که ای بسا خودمون هستیم) غافل می‌مونیم، و به همین خاطره که تا تا خرخره توی مشکلات فرو رفتیم و نمی‌تونیم در بیایم.

    خانم bluesea ! حرفهاتون رو خوب نمی‌گیرم. خوشحال می‌شم بیشتر توضیح بدید... مثلاً مطمئن نیستم که منظور شما رو از "کسی که می‌خواهد برود..." درست فهمیده باشم. یعنی من با اینکه عاشق همسرم هستم بذارم برم و اون ناراحت نباشه، چون اگه من وافعاً عاشقش باشم حتماً سرم به سنگ می‌خوره و برمی‌گردم؟ اینجا چند تا سؤال برام پیش می‌آد:  1. اگه من همسرم رو ول کردم رفتم با یکی دیگه و (طبق نظر شما که می‌گین آدم هرچقدر بخواد می‌تونه عاشق بشه) از قضا عشق اون هم واقعی بود، پس باید دائم بین این دو نفر ( و ای بسا چند نفر) در رفت و آمد باشم. آیا این زندگی رو موجه می‌دونید؟ 2. چند وقت همسرم باید منتظر بمونه تا بفهمه عشقش واقعی بوده و من برمی‌گردم یا نه؟ 3. یعنی معیار بهتر از این برای سنجش عشق وجود نداره؟ هر وقت از کسی خسته شدیم بریم سراغ بقیه تا بفهمیم که عشقمون حقیقی بوده یا نه؟ 4. به فرض که همسرم مفهوم شعر شما رو نفهمید و از اینکه من رفتم بایکی دیگه داغون شد مسئولیت من به عنوان یه انسان در قبال همسرم چیه؟ این که برگردم و بگم "عیب نداره مهم اینه که من از آن تو هستم و حالا اینجام"؟ 5. و مهمتر از همه اینکه اگه آدمی عاشق باشه و عشقش واقعی باشه چه دلیلی داره بذاره بره؟ اگه عشقی به این بزرگی نتونه دو نفر رو تو مصائب زندگی کنار هم نگه داره به چه درد می‌خوره؟

    من با نظر SAMI بیشتر موافقم. زندگی یه بازی نیست که ما هروقت خسته شدیم بریم و برای تنوع چرخی بزنیم و دوباره برگردیم. نه. درسته که آدم نباید خودشو توی قالب‌های بسته نگه داره، ولی این اصلاً درست نیست که بدون در نظر گرفتن یه انسان (که خیر سرمون عشقمونه و عزیزترینمونه) دست به هر کاری بزنیم.
    در هر حال زندگی مشترک هر چقدر هم که بد باشه، به ما مجوز خیانت رو نمی‌ده.
     
  11. psycho نوشته است: آقای maepc ! من هم با نظر bluesea موافقم که نباید اینقدر راحت نظر شخصی خودمون رو تعمیم بدیم. کی گفته مردها بیشتر از زن‌ها تنوع طلب هستن و این چه ربطی به حد و حدود نداشتن ازدواج برای مردها داره؟ شما ذات مردها رو کی و بر چه اساسی مطالعه کردید؟ خواهش می‌کنم این افکار غلط رو برای یه بار هم که شده توی ذهنتون زیر سؤال ببرید و ببینید آیا واقعا"ً با کدوم معیار علمی سازگاری دارن؟ البته با ادامه‌ی حرفشون هم موافقم که ما اونقدر به حادثه می‌چسبیم که از علتش (که ای بسا خودمون هستیم) غافل می‌مونیم، و به همین خاطره که تا تا خرخره توی مشکلات فرو رفتیم و نمی‌تونیم در بیایم.

    خانم bluesea ! حرفهاتون رو خوب نمی‌گیرم. خوشحال می‌شم بیشتر توضیح بدید... مثلاً مطمئن نیستم که منظور شما رو از "کسی که می‌خواهد برود..." درست فهمیده باشم. یعنی من با اینکه عاشق همسرم هستم بذارم برم و اون ناراحت نباشه، چون اگه من وافعاً عاشقش باشم حتماً سرم به سنگ می‌خوره و برمی‌گردم؟ اینجا چند تا سؤال برام پیش می‌آد:  1. اگه من همسرم رو ول کردم رفتم با یکی دیگه و (طبق نظر شما که می‌گین آدم هرچقدر بخواد می‌تونه عاشق بشه) از قضا عشق اون هم واقعی بود، پس باید دائم بین این دو نفر ( و ای بسا چند نفر) در رفت و آمد باشم. آیا این زندگی رو موجه می‌دونید؟ 2. چند وقت همسرم باید منتظر بمونه تا بفهمه عشقش واقعی بوده و من برمی‌گردم یا نه؟ 3. یعنی معیار بهتر از این برای سنجش عشق وجود نداره؟ هر وقت از کسی خسته شدیم بریم سراغ بقیه تا بفهمیم که عشقمون حقیقی بوده یا نه؟ 4. به فرض که همسرم مفهوم شعر شما رو نفهمید و از اینکه من رفتم بایکی دیگه داغون شد مسئولیت من به عنوان یه انسان در قبال همسرم چیه؟ این که برگردم و بگم "عیب نداره مهم اینه که من از آن تو هستم و حالا اینجام"؟ 5. و مهمتر از همه اینکه اگه آدمی عاشق باشه و عشقش واقعی باشه چه دلیلی داره بذاره بره؟ اگه عشقی به این بزرگی نتونه دو نفر رو تو مصائب زندگی کنار هم نگه داره به چه درد می‌خوره؟

    من با نظر SAMI بیشتر موافقم. زندگی یه بازی نیست که ما هروقت خسته شدیم بریم و برای تنوع چرخی بزنیم و دوباره برگردیم. نه. درسته که آدم نباید خودشو توی قالب‌های بسته نگه داره، ولی این اصلاً درست نیست که بدون در نظر گرفتن یه انسان (که خیر سرمون عشقمونه و عزیزترینمونه) دست به هر کاری بزنیم.
    در هر حال زندگی مشترک هر چقدر هم که بد باشه، به ما مجوز خیانت رو نمی‌ده.



    دوست عزیز خیلی جالبه شما در دو تاپیکی که بحث درباره عشق و خیانت بود همه اش بر علم تاکید داشتید یک سوال ازتون دارم ایا برای عشق و خیانت فرمولی هست که بخواهیم علمی اش کنیم یا یک پدیده کاملا روحی است که برای هر فردی قانون و فرمول خودش را دارد.
    میدونید بعضی از حالتها به تعداد انسانهای رو زمین شکلهای متفاوت بخودش میگیره مخصوصا حالتهای درونی و حسی پس برای همین هم هست که نمیتوان مثل سرماخوردگی که یک دارو براش تجویز میشه برای عشق و خیانت هم یک نسخه پیچید وبرای همین هم هست که حتی علم روانشناسی هم ناتوان بوده در حل خیلی از مشکلات روحی انسانها.
    دوست عزیز شما درست گفتید و منظور من را از ان شعر کاملا بعکس فهمیدید و 5 سوال پرسیدید که اگر دقت کنید سوال 5 جواب 4 سوال قبلتون بوده
    البته توضیح میدم خدمتتون:
    ببینید اینکه قلب ادمی جایگاه عشق است شکی نیست اما ایا در قلب ما فقط یک جا تعبیه شده نه هرگز در قلب ما جا برای عشقهای زیادی هست از جمله خدا پدر مادر فرزند همسر و دوستان خوب.
    پس اینکه ادمی میتونه عاشق چند نفر باشه طبیعیعه اما مطمئنن منظور شما عشق به غیر همجنس و از قضا همسر هست درسته نه من بلکه هیچ ادم بی دین و ایمانی هم نمیپسنده که خیانت صورت بگیره اما خیانت یعنی چه؟
    ابتدا از عشق میگم روح انسان با عشق به وجود میاد جسم انسان با عشق متولد میشه انسان عاشق پیشه هست چون خدا خواسته و درش شکی هم نیست اما شما بگید ایا ادمی میتونه بدون عشق زندگی کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مطمئنن جواب منفی هست خوب حالا اگر عشق از ادم فرار کنه و دنبالش بری و به هر دلیلی بدستش نیاری مطمئنن دوباره و با گذشت زمانی دیگر روح تشنه عشق باز یک معشوقه پیدا میکنه.
    این طبیعیه.
    یک بچه در کودکی ناتوان هست و نیاز به حمایتداره عاشق والدینش میشه اما یک ادم بزرگ نیازمند محبت و عاشق مهربانی میشه.
    میدونید حتی دلیل عشق هم مهم نیست مهم خود عشق هست یکی عاشق زیبایی است یکی عاشق صحبت یکی عاشق بوسه یکی عاشق اغوش برای همین اونقدر میگرده تا بتونه نیاز عشقیشو ارضا کنه و اون موقع هست که اگر فرد دلخواهشو بیابه عاشق میشه.
    این از عشق که میاد در خونتو میزنه ایا میتونی بمن بگی کسی که نیازمند عشق هست حالا به هر دلیلی وقتی عشق در خونشو میزنه ازش میپرسه ایا سنتون اجازه میده بیام تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
    پس بدونید عشق دلیل نمیخواهد و با ازدواج و معیاراش فرق داره عشق شرط لازم ازدواج هست اما نه شرط کافی .
    عشق علت ازدواج میتونه باشه یا نباشه پس جدای از ازدواج هست.
    ادمی میتونه همیشه عاشق بشه یعنی اینکه اگر این عشق نشد دنبال یک عشق دیگه میره چون فطرت ادمی عاشقی است.
    اماخیانت یعنی چه؟
    خیانت یعنی از اعتماد کسی سو استفاده کنی عشق زمانی تبدیل به اعتماد میشه که دوطرفه باشه عشق یکطرفه وقتی که هر دو طرف هم بدونند اعتمادی را باعث نمیشه و باید فرد خیلی نادان باشه که پای عشقی یکطرفه بمونه چون مطمئنن معشوقش اونو از خودش نمیدونه حالا شما به من بگید اگر ادمی عاشق کسی باشه که دلش سرو سوزنی پیش او نیست چه باید بکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    میتونه مثل فرهاد بره کوه بکنه اما اخرش چی ایا معشوقشو بدست میاره شما اینجا رو بعکس گرفتی من گفتم اونی که میخواهد برود یعنی اونی که عاشق تو نیست حتی اگر هم بوده الان نیست و هر چه میکنی و کردی او را پایبند نکرده بگذار برود میخواهد سرش به سنگ بخورد یا نه اما ایا زورکی میشه کسی را پای زندگی نگه داشت که دلش پیش ان زندگی نیست.
    درسته باید دلیلشو بخواهی که همون مبارزه ایی هست که اقای سامی گفتند اما وقتی به هر قیمتی نماند چه باید کرد.؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پس بگذار بره اگر سرش به سنگ خورد اگر امد و تو درو بروش باز کردی که مبارکه اما اگر هیچ وقت نخواهد که مال تو باشد بگذار برود.
    نمیدونم کی عشق اجباری رو دوست داره.
    اما این مطلب که کسی همسرشو بگذاره بره هم چیز دیگری است.
    ببینید من نمیدونم شما متاهل هستید یا نه و حتی چند ساله تاهل دارید اما اینو بدونید که اگر عشق واقعی نه خیالی نه مادی نه جسمی عشق حقیقی که خیلی هم چیز دور از عقلی نیست و سخت هم نیست منظورم همون عشق میون مامان و بابای خودمون یا مادر بزرگ و پذربزرگ خودمون میان زن و شوهری باشه که فبها
    اما اگر یکی از زوجین در ابراز عشق کوتاهی کنه و دلزدگی ایجاد کنه حتما فرد مقابلش هم میبره و بعد از اون یا در همون زناشویی مرده گی میکنه یا برای اینکه زنده بمونه دنبال عشقی جدید میگرده
    پس بدونید اگر قرار هست از عشق تعهد ایجا کنیم باید هر دو طرف بخواهند و اگر غیز از این باشه و بخواد که ادامه پیدا کنه باعث خیانت میشه که مقصر هم فرد خائن نیست فردی است که زیر تعهدی زده که در عشقنامشون امضا کرده بوده.
    چه بسیارند زن و شوهر هایی که در یک مقطع از زندگی میبینند با وجود همه لطفشون همسرشون میگه دیگه دوست ندارم اون موقع چه باید کرد اون که میگه دوست ندارمو با چه بهونه ای میشه نگه داشت وقتی میخواهد برود پس بگذار تا برود اون معرفت نداشته و به قول شما تنوع طلب بوده یا هر چیز دیگر اما شما بگو تکلبف چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حالا جواب میدم همون سوال شماره 5 شما جواب این سوال من هست اگر عشق واقعی باشه دلیلی برای رفتن نیست اما اگر عشق نباشه چون ما چیزی بنام عشق غیر واقعی نداریم عشق یا هست یا نیست غیر واقعی معنی نداره بله اگر عشق نباشه بگذار تا برود تا ...... .
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  12. چیزی که الان خیلی مد شده خیانته.
     
  13. ham135478 نوشته است: چیزی که الان خیلی مد شده خیانته.



    دوست عزیز خیانت یک مد نیست یک اتفاق هست که مثل همه وقایع دلیل داره و قابل پیشگشری و حتی درمان هم هست.
     
  14. با سلام
    به نظرم اختلاف نظر ما در درجه‌ی اول به تعریف‌هامون از کلمات برمی‌گرده. پس بذارید ببینیم آیا تعریفمون از عشق یکی هست یا نه؟ به نظر من عشق یه احساس و هیجان و حاله که در یه آدم نسبت به جنس مخالف (یا مطلوب) بوجود می‌آد و نتیجه‌ی شناخت و آگاهیه.و در انسان آزاد و مستقل به وجود می‌آد. یعنی اولاً بین زن و مرده، ثانیاً در اثر شناختن و باهم بودن و بررسی طرفین ایجاد می‌شه و ثالثاً از روی نیاز نیست. من شخصاً به عشق از راه دور یا عشق در یک نگاه یا عشق به صدای کسی اعتقاد ندارم و اینها رو عشق نمی‌دونم. پس وقتی از عشق حرف می‌زنم منظورم عشقیه که مرد به زن و زن به مرد داره. مهر و محبت پدر و مادر و دوستان و خدا ... رو هم از عشق جدا می‌دونم. برای اون‌ها ترحیح می‌دم کلمات دیگه ای استفاده کنم. ضمناً بهتر می‌دونم زیبایی و بوسه و آغوش و  سینما و پفک و کوهنوردی و ... رو دوست داشته باشم نه اینکه بگم "عاشق اینها هستم". نکته‌ی مهمی که باشما توافق دارم اینه که عشق و محبت مسائل این دنیایی و قابل حصول هستند و به نظر من عشق افلاطونی یا تمام عشقهایی که شاعرهای ما در طول قرون گذشته ازش حرف زدن مزخرف محضه.

    چون بلد نیستم نقل قول کنم حرفهاتون رو می‌نویسم و نظر خودم رو می‌گم:
    آیا برای عشق و خیانت فرمولی هست که بخوایم علمی‌اش کنیم یا یه پدیده‌ی روجیه که برای هر فرد قانون و فرمول خودش رو داره؟  عشق و خیانت مثل تمام پدیده‌های انسانی غیر قابل فرمول‌بندی هستند. ولی فرمول با علم فرق می‌کنه. بله می‌شه عشق و خیانت و بیماری و مشکل روانی و محبت و بخشش و ... تمام اینها رو به صورت علمی تعریف کرد (پس روانشناس‌ها اینهمه تلاششون برای چیه؟ غیر از تقسیم بندی مسائل انسان به اجزاء کوچکتر و تعریف و بررسی علمی اون اجزا؟ این کاریه که هر علم و عالمی می‌کنه). چرا تا صحبت از علم می‌شه همه یاد فرمول و روابط خشک و قطعی ریاضی و فیزیک می‌افتن؟ من می‌گم روانشناسی و جامعه‌شناسیو مردم شناسی و اقتصاد و ... همه علم هستن ولی با اصل اساسی انسانی یعنی عدم قطعیت سر و کار دارن. به خاطر همینه که آمار و احتمال اساس سنجش‌های علوم انسانیه. پس قبول دارم که هر انسانی دارای مشخصات و ویژگی‌های روانی کاملاً منحصر به فرده و این احساسات هم براش مختص خودشه. ولی کاری که علوم انسانی می‌کنن، اینه که با توجه به معیارهای انسان سالم و با آمارگیری و آزمایش‌های مختلف، تعاریفی از عشق و مفاهیم مانند اون ارائه می‌دن که با ملاک‌های انسان سالمی که رشد کافی داشته مطابقت داشته باشه.
    ضمناً به نظر من عشق یک امر جسمی-روانی است، نه روحی. روح مربوط به مسائل دیگه‌س و احتمالاً منظور شما هم همین بوده (باز هم مشکل از یکی نبودن تعاریفه). اما عشق کاملاً روانی نیست، چون می‌دونیم که توی بدن آدم عاشق هورمون‌های خاصی ترشح می‌شه و ضمناً این انتقال عشق به جنبه‌های غیر مادی کاریه که در طول تاریخ کردیم و نتیجه‌ش بیماری و گرفتاری بوده. کیه که مدعی باشه عشق رو کاملاً تجربه کرده در حالی که تا الاًن یه بار هم معشوقش رو در آعوش نگرفته یا باهاش نخوابیده؟ به نظر من بعد جسمی عشق هم کاملاً مهم و اساسیه.
    ...در قلب ما تنها یک جا تعبیه نشده... کاملاً موافقم و معتقدم که برای یک فرد توی دنیا فقط و فقط یه عشق وجود نداره و آدم این امکان رو داره که عشق رو در رابطه با افراد مختلفی تحربه و احساس کنه.(البته منظورم خدا و پدر و مادر و اینا نیست).
    ...روح انسان با عشق به دنیا می‌آد، جشم انسان با عشق متولد می‌شه... به نظر من آدم با ظرفیت و تمایل ذاتی پذیرش عشق به دنیا می‌آد ولی عشق رو یه چیز ذاتی نمی‌دونم. یعنی باید عشق به کودک آموخته و در وجودش کاشته بشه و این مهمترین و سختترین کار پدری و مادری تو 8 سال اول زندگی کودکه (و البته این کار تا 18 سالگی فرزند ادامه داره). عشق از نظر من کاملاً اکتسابیه. مثل یادگرفتن رقص، نواختن ساز و ... که نیاز به تمرین و ممارست داره.
    ... آدمی می‌تونه بدون عشق زندگی کنه؟؟؟؟ حتماً نه. آدمی بدون عشق شاید زندگی کنه، ولی این زندگی زندگی متعالی که شایسته‌ی انسانه نیست. همونطور که خیلی‌ها به این دنیا می‌آن و عشق رو تجربه نمی‌کنن و از دنیا می‌رن.
    حالا اگه عشق از آدم فرار کنه و دنبالش بری و به هر دلیلی به دستش نیاری... می‌شه به من بگید عشق چه شکلیه و چند تا پا داره و با این عجله کجا می‌خواد بره؟ من با این نگاه به عشق کاملاً مخالفم که به عشق یه وجودی مثل انسان بدیم و کارهای انسانی رو بهش نسبت بدیم (همون کاری که با خدا هم کردیم) و حالا عشق بشه مثل یه پری(یا خیلی وقتها یه دیو) که دائم تو سر عاشق می‌زنه و ازش فرار می‌کنه و باید بدویی دنبالش تا بهش برسی و... عشق برای من یه احساسه، یه حاله، یه حس درونیه. نه یه موجود بیرونی که بیاد و بره و دستم رو بگیره و از این کارا بکنه.
    ...مطمئنن دوباره و با گذشت زمانی دیگر روح تشنه غشق باز یک معشوقه پیدا می‌کنه. این طبیعیه این طبیعی نیست. اگه معیارتون رو برای طبیعی بودن یه همچین کارایی بگین ممنون می‌شم.
    یک بچه در کودکی ناتوان هست و نیاز به حمایت داره عاشق والدینش می‌شه اما یک آدم بزرگ نیازمند محبت و عاشق مهربانی می‌شه. یک بچه نیازمند کمک و محبت و عشق پدر و مادر هست، ولی عاشق اونها نیست. نیاز با عشق خیلی خیلی خیلی خیلی فرق می‌کنه. مشکل ما همین نیاز لعنتیه. درسته که ما نیازهای طبیعی داریم که برآورده شدنشون حق ماست(مثل نیاز کودک به محبت و حمایت والدین، یا نیاز به غذا و امنیت و ...) ولی نیاز به محبت دیگران توی بزرگسالی ناشی از ضعف و بیماری ماست.ناشی از دریافت نکردن مهر کافی توی کودکی‌مونه. ما قرار نیست محتاج و تشنه‌ی مجبت کسی باشیم. ما باید یاد بگیریم مستقل باشیم و نیازهای خودمون رو خودمون برآورده کنیم. عیب ما اینه که توی اکثریت قریب به اتفاق موارد، از سر نیاز به دیگران علاقمند می‌شیم. عشقی که من ازش حرف زدم عشق دوتا انسان مستقله. انسانهایی که به هم نیاز ندارن، بدون همدیگه هم زندگی خوبی دارن. ولی با هم زندگی بهتری دارن. اینه که انتخاب می‌کنن، با اینکه به هم نیازی ندارن، با هم زندگی کنن. با اینکه محتاج غذای هم نیستن، غذاشون رو با هم تقسیم کنن.... این یعنی عشق. عشقی که ما رو محتاج کسی کنه از نظر من عشق نیست... بیماریه.
    عشق شرط لازم ازدواجه ولی نه شرط کافی. بله کاملاً موافقم.
    آدمی می‌تونه همیشه عاشق بشه یعنی اگه این عشق نشد دنبال یه عشق دیگه می‌ره... خوب قربونتون "اگه این عشق نشد" معنیش غیر از اینه که این اصلاً عشقی در کار نبوده؟ همون نیاز بوده، هوس بوده، مصلحت بوده... عشق نبوده که. پس بهتر نیست به جای اینکه هی از این شاخه به اون شاخه بپریم یه بار برای همیشه انتخاب درست بکنیم؟
    عشق زمانی تبدیل به اعتماد می‌شه که دوطرفه باشه. عشق یکطرفه وقتی که هر دو طرف هم بدونند اعتمادی رو باعث نمی‌شه و باید فرد خیلی نادان باشه که پای عشقی یکطرفه بمونه چون مطمئنن معشوقش اونو از خودش نمی‌دونه. باهاتون موافقم که عشق یک طرفه به هیچ‌جا نمی‌رسه. ولی چه دلیلی داره که اسم این رو عشق بذاریم. من از همون اول عشق رو یه چیز دوطرفه تعریف می‌کنم و خیال خودمو راحت می‌کنم.بنابر این اگه یه دختری رو دوست داشتم ولی اون از من خوشش نمی‌اومد هی توی سرم نمی‌زنم که عاشقم عاشقم. می‌رم با کسی که واقعاً دوستم داشته باشه و دوستش داشته باشم. مسئله‌ی مهم اینه که این انتخاب باید قبل از ازدواج باشه.

    حالا شما به من بگید اگر آدمی عاشق کسی باشه که دلش سرسوزنی پیش او نیست چه باید کرد؟... آیا زورکی میشه کسی رو پای زندگی نگه داشت که دلش پیش اون زندگی نیست؟ ... وقتی به هر قیمتی نماند چه باید کرد؟؟؟؟کاملاً روشنه. دو حالت داره: 1-هنوز ازدواج نکردیم. بنابر این علاقمون یه طرفه‌س و فایده ای نداره پس قطعاً به ازدواج هم ختم نخواهد شد (حتی اگه سایر ملاکهای ازدواچ سر جای خودش باشه) 2- ازدواج کردیم. اینجاست که از شما مصرانه و ملتمسانه می‌خوام دقت کنید که چه عامل مهمی داره فراموش می‌شه. اگه من ازدواج کردم و بعد فهمیدم طرف به من علاقه نداره (یا داشته ولی حالا نداره) که به معنی مجوز من برای در رفتن از مشکل نیست. مشکلات رو باید اولاً درست شناخت. ثانیا درست طرح کرد. ثالثاً درست حل کرد. رابعاً اگه تمامی راهها رو امتحان کردیم و زندگی قابل ادامه نبود، جدا شد. اون هم به طریق درست و اصولی. آره منم می‌دونم کوه‌کنی فرهاد به خاطر دیوونگی‌اش بود نه عشقش و آخرشم هیچ فایده‌ای به حال خودش و بشریت نداشت. ولی آیا ترک "همسر" و پریدن تو بغل یکی دیگه چه مشکلی رو حل می‌کنه؟ این هم یه جور فرار از مشکله عزیز من. بعدش هم شما جواب اون سؤال مهم من رو ندادین. تکلیف مسئولیت چی می‌شه؟ ما ناسلامتی انسانیم. صرف اینکه همسرمون عشقش کم‌رنگ شده و نیازهای  من رو برآورده نمی‌کنه، دلیل می‌شه که من برم با عشق دیگه؟ آخه این کجاش با مفهوم عشق می‌خونه؟ این دقیقاً خیانته. طفره رفتن از مسئولیته. زندگی مشترک قرار نیست همیشه ایده‌آل باشه. همیشه سرشار از عشق باشه. درسته که بهتره اینطوری باشه. ولی واقعیت و همون غیرقابل پیش‌بینی بودن مسائل انسانی باعث می‌شه گاهی زندگی مشترک مکدر بشه. ما هر سه مرحله‌ی اول رو توی برخورد با مسائل زناشویی فراموش کردیم و از خدا خواسته رفتیم سراغ مرحله‌ی چهارم (اونم بدون در نظر گرفتن شرایطش به این معنی که دو نفر که از هم جدا می‌شن باید به خودشون فرصت بدن و چند ماهی صبر کنن و سراغ کس دیگه‌ای نرن). فرض کنید همسر من مبتلا به افسردگی بشه( یا هر دلیل دیگه. چه فرقی می‌کنه؟ اصلاً از یکی دیگه خوشش اومده)و این باعث بشه ماهها تمایلی به من نداشته باشه و با من سرد باشه. من باید این نیاز طبیعی به عشق  رو با رفتن پیش یه دختر دیگه حل کنم؟ یا اینکه بایستم و به همسرم کمک کنم تا مشکلش رو مطرح کنه و با کمک هم از راه درست حل کنیم (چه بسا جدایی بهترین راه باشه)؟
    من تنها جواب شما رو نمی‌دم. می‌دونم شما هم منظورتون وقتیه که دیگه کاری نمی‌شه کرد (حالا اینکه چرا فکر می‌کنیم نمیشه خودش یه بحثیه) ولی باور کنید خیلی وقتها ما عادت کردیم از زیر مسئولیت‌هامون به خاطر خوش‌گذرونی در می‌ریم. امیدوارم دوستان دقت کنند که مشکلات زناشویی (یا بین دوست دختر و پسر) هرچقدر هم که بزرگ باشن مسئولیت و بار اخلاقی ما رو نسبت به دوستان، همسر و فرزندانمون سلب نمی‌کنن.
    آیا می‌تونی به من بگی کسی که نیازمند عشق هست حالا به هر دلیلی وقتی عشق در خونشو می‌زنه ازش می‌پرسه آیا سنتون اجازه می‌ده بیام تو؟؟؟ من مسئله‌ی سن رو توی تاپیک دیگه‌ای مطرح کردم و منظورم بیشتر جنبه‌ی ازدواج بود. بله به نظر من هم این ویژگی خوب انسانه که توی هر سنی (البته با توجه به شرایط) می‌تونه عاشق بشه. خودمم خوشجال می‌شم تو سالگرد تولد 100 سالگیم آقا یا خانم عشق بیاد در خونمو بزنه و من با آغوش گرم بپذیرمش!!!  
    پس بگذار بره اگه سرش به سنگ خورد اگر اومد و تو درو براش باز کردی که مبارکه اما اگر هیچ وقت نخواد... باز هم مسئله‌ی مسئولیت رو مطرح می‌کنم و اگر نظر شخصی‌مو بخواید می‌گم در صورتی که اون آدم هنگام رفتن من رو هم در نظر گرفته باشه و به طریق درستی من رو ترک کرده باشه(نه طوری که داغون بشم و له بشم) حاضرم اگه خودم هم هنوز دوستش داشته باشم بپذیرمش. اما واقعیت اینه که خیلی وقتها اگه کسی رو ترک کنی دیگه برگشتی وجود نداره. البته این به نظر من بهتره، چون نمی‌ذاره هر کاری دوس داشتیم بکنیم. آخه مردم که بازیچه‌ی ما نیستن.
    ...مقصر هم فرد خائن نیست فردی است که زیر تعهدی زده که در عشقنامشون امضا کردن... به نظر من هر دو مسئول (و نه مقصر کامل) هستن. به قول خودتون دنبال مقصر گشتن کار بیهوده‌ایه. مهم اینه که هر دو طرف به یک اندازه خودشون رو مسئول کار خودشون و رابطه‌شون بدونن. اما برای صدمین بار می‌گم اگه حتی تمام تقصیر هم از جانب یکی باشه، دیگری نباید مسئولیت خودش رو تمام شده ببینه.
    ...نمیدونم شما متأهل هستی یا نه... نه من مجردم ولی در مورد این مسئله خیلی فکر و مشورت و مطالعه کردم.

    در آخر مطالعه‌ی کتاب هنر عشق ورزیدن اثر اریک فروم و بخصوص شنیدن مجموعه سخنان دکتر فرهنگ هلاکویی  در مورد مسائل انسانی و عشق و ازدواج رو به همه‌ی دوستان توصیه می‌کنم.

    ببخشید خیلی طولانی شد
     
    تشکر شده توسط : 1 کاربر
  15. دوستان گرامی اگه سعی کنید متن هاتون کوتاه تر باشه  بهتره چون وقتی از حد طبیعیش خارج میشه حوصله زیادی میخواد واسه خوندنش.
    منم نظرم اینه که خیانت از هر طرف که باشه باید ریشه یابی شه . خیانت مختص جنس خاصی  نیست و هم مرد وهم زن ممکنه به هم خیانت کنن.
    ولی در مشاهدات خودم به این نتیجه رسیدم که اکثرا دلایلش شبیه به هم هست که به چنتاش اشاره کوتاه میکنم
    1:نبود عشق بین زوج

    2:ازدواج اجباری

    3:فقر و اعتیاد

    4:تامین نشدن از لحاظ  جنسی

    5:.................................................؟
     
تمام زمانها بر حسب GMT + 3.5 Hours می‌باشند
صفحه 1 از 2
رفتن به صفحه 1   


پرش به:  

شما نمی توانید در این بخش موضوع جدید پست کنید
شما نمی توانید در این بخش به موضوعها پاسخ دهید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش ویرایش کنید
شما نمی توانید موضوع های خودتان را در این بخش حذف کنید
شما نمی توانید در این بخش رای دهید

Powered by phpBB ©



Forums ©

.: مسئوليت مطالب، تبليغات و محصولات ديگر سايتها به عهده خودشان است :.
.:: برداشت از مطالب اين سايت فقط با کسب مجوز از مدیریت و با ذکر مبنع و آدرس به صورت لینک بلامانع است ::.
.::: کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر رهام صادقی بوده و هرگونه سواستفاده از آن طبق ماده 12 قانون جرایم رایانه ای قابل پیگیری است :::.


ارسال ایمیل به دکتر رهام صادقی


مدت زمان ایجاد صفحه : 0.55 ثانیه (99)